🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

 برابر

(ثبت: 258437) فروردین 25, 1402 
برابر

 

تا آخر بغض می دوی خانم!
با گریه به خواب می روی خانم!
از دامن شب ستاره می چینی
همبستر ماه می شوی خانم!

گل داده ترانه از سرانگشتت
یک دشت شکوفه مرده در مشتت
از روح تو درد می چکد بر خاک
انگار که نیست سایه ای پشتت

از رسم بد زمانه دلگیری
هر روز به یک بهانه دلگیری
آنقدر شکسته اعتمادت؛ از/
هر جمله ی عاشقانه دلگیری

در خواب به روی تخت محدودی
در خانه ی خود چه سخت محدودی
از هر طرفی تو را بخوانم، باز
در قصه ی شوم بخت دلگیری

اندوه گرفته آسمانت را
در آینه بسته ای زبانت را
افسرده شدی و مرد احساست
آنقدر که باختی توانت را

دلخسته و از سکوت لبریزی
پژمرده تر از غروب پاییزی
در حسرت یک بهار آزادی
قربانی حرف زور تبعیضی

تاریخ تو را به بغض می خوانیم
از درد کشیدن تو گریانیم
دیر است ولی همین حقیقت بود:
ما هردو برابریم! انسانیم!

ای مادر مهربان آدم ها!
ای خواهر مثل صخره با غم ها!
ای زن که به زخم های هر مردی
بخشیده عطوفت تو مرحم ها

تا چشمه حریف هر تلاطم نیست
زن برده ی قصه ی تحکم نیست
شایسته ی یک پرستش زیباست
زن لایق اسم جنس دوم نیست!

 

◾شاعر: سیامک عشقعلی

 

 

 

 

کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (1):

کاربرانی که این شعر را خوانده اند (3):

نظرها
  1. طارق خراسانی

    فروردین 25, 1402

    تا چشمه حریف هر تلاطم نیست
    زن برده ی قصه ی تحکم نیست
    شایسته ی یک پرستش زیباست
    زن لایق اسم جنس دوم نیست!

    درودها بر عزیز جانم
    آفرین

    در پناه خدا 🌱♥️👌👌👌👌👌♥️🌱

  2. طارق خراسانی

    فروردین 26, 1402

    از رسم بد زمانه دلگیری
    هر روز به یک بهانه دلگیری
    آنقدر شکسته اعتمادت؛ از/
    هر جمله ی عاشقانه دلگیری

    سلام

    چند بار این اثر زیبا را خواندم
    باز هم می گویم عالی ست

    در پناه خدا 🌱🌹👌👌👌👌👌👌🌹🌱

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا