درود و سپاس جناب ترکمان عزیز
شعر پریشان مرا
شانه ای باید
چه شانه ای خوش نقش تر از قلم بی نظیر شما استاد گرانقدر
چه می توان گفت غیر به به
تحسین تان میکنم و سر فرود به پیشگاه بلند شاعری تان
همواره سبز باشید و بنویسید
زنده باشید🙏
🌸🌺🌸🌿💐🌿🌸🌺
سلام و درود
عالی نگاه و حضور ارزشمند شماست، استاد و شاعر خوبی ها،
سپاس که هستید و قلمهای نورس را آبیاری می کنید با مهر وجود ادبی تان،
زنده باشید و پر توان
درپناه حق🙏
🌸🌺🌸🌷🍀🌷🌸🌺🌸
اگر بهشت به گرمی آغوش تو باشد
چیزی شبیه جهنمی خواهد بود که مرا
در میان خود خواهد سوزاند
و من در این آتش
چه حال خوبی دارم
مرا از این جهنم بیرون نران
بگذار بسوزم و دوباره برخیزم در آغوش تو …
بی پروا بود و عاشقانه ای رک و لطیف نیز…
درود بر شما
درود بر استاد جلالی ارجمند چقدر زاویه نگاهتان با چشم انداز شعرهایم نزدیک است و چقدر خوشحالم که شما شاعر شاعران هستید و ترجمه میکنید با کلام نابتان سروده های مرا
من شاعری هستم که بدون هیچ تردیدی بهشت و جهنم عاشقان را در همین جهان یافته ام و برانم که تمام این سوز و گدازهای شاعرانه از یک عشق می خیزد و من در جدلم ان عشق اسمانی و بی کران را با عشق زمینی ام هماهنگ کنم چقدر این هردو را هم راستا کردن سخت است ولی این چالش زندگی شاعرانه ی منست و من در این شناوری از دردها و رنج ها و شادیهایش می سرایم باشد که به زودی آنچه در آسمانها میگذرد با آنچه در زمین هماهنگ شود
بداهه ای پیشکش:
می بارد
نه ابر
باران دارد
نه آسمان
من ازین پس
چشمانم را به آسمان
می سپارم
آیا نم اشک هایم
به جوی های افق
راه خواهند یافت
من درین خاطر خوش
روزگار می گذرانم
روزی بی شک
آنچه در آسمانهاست
باآنچه در زمین میگذرد
یکــــی
می شود
مـــــن
می بینم
آن روز را
.
سپاسگزارم ازشما
زنده باشید
آبان 5, 1398
محکوم هر چند محکم…
دستمریزاد
سرکارخانم یارعلی زاده
تقدیم : 🍃
دوزخین برزخ بهشتی رو نما
ای که انسانی ،به دانایی بپا
مولدی آری به دنیایی که خاک
بر سرش خاشاک ریزی ،فهم لا
ولی اله بایبوردی
05 / 08 / 1398
🍃🍃💐🌹💐🍃🍃
پاسخ
آبان 5, 1398
درود و سلام استاد بایبوردی گرامی
سپاسگزارم از تقدیمی زیبایتان
زنده باشید🙏
🌸🌺🌸🌺🌸
پاسخ
آبان 5, 1398
چه تفاوت غم انگیزی
رویایی
که
همیشه حرف تو
بود
و
حرفی
که
همیشه برای
من
فقط
رویا بود
حامی شریبی
قلمت توانا و احساستان تواناتر
درپناه
خدای
خوب شایقها🌹🌹
پاسخ
آبان 6, 1398
درود بر شما گرامی شاعر
به به سپاس از شعر لطیف و زیبایتان
زنده باشید و در پناه مهر
سپاسگزارم🙏🌷
پاسخ
آبان 5, 1398
لطیف وزیباسروده اید 💐❤️🍃
پاسخ
آبان 6, 1398
درود بانوی عزیز سپاس و گوارای دل لطیف و نگاه زیبایتان🌷❤
پاسخ
آبان 5, 1398
درود بانو
…
🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺
پاسخ
آبان 6, 1398
درود و سپاس گرامی🙏
زنده باشید
🌸🌺🌸🌷🌸🌺🌸
پاسخ
آبان 5, 1398
درود ها بانو
بسیار زیبا سروده اید
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
پاسخ
آبان 6, 1398
درود بر شما شاعر ارجمند
سپاسگزارم از حضور و نظر ارزشمندتان
زنده باشید
🌸🌺🌸🌺🌸
پاسخ
آبان 5, 1398
سلام مینا جان
مرا محکم درآغوش بگیر…
لطیف ودلچسب
ممنون🙏
پاسخ
آبان 6, 1398
سلام بر مهتاب بانوی بینظیر،
سپاس خوبِ مهربانم
نوش دل لطیف و زیبایی نگاهتان
سپاسهای بیکران
زنده باشید
🌸🌺🌸🌹❤🌹🌸🌺🌸
پاسخ
آبان 5, 1398
محکم
در آغوشم بکش
بگذار باور کنم
بودن و
ایمان تازه ام را،
بهشت
همین جاست
درست
میان آغوشت
… سلام بانو
شخصا باز من شانه ای به گیسوان واژه هایت کشیدم و از شگفتی قلمت، دستی بر چانه ام…
… مردمکانش آبی بود و بال هایش نقره ایی
ماهی بر پیشانی داشت و بر سینه
یک منظومه گل نرگس!
پ………………………….
پاسخ
آبان 6, 1398
درود و سپاس جناب ترکمان عزیز
شعر پریشان مرا
شانه ای باید
چه شانه ای خوش نقش تر از قلم بی نظیر شما استاد گرانقدر
چه می توان گفت غیر به به
تحسین تان میکنم و سر فرود به پیشگاه بلند شاعری تان
همواره سبز باشید و بنویسید
زنده باشید🙏
🌸🌺🌸🌿💐🌿🌸🌺
پاسخ
آبان 5, 1398
سلام
عاشق عاشقانه ها بوده و هستم و خواهم بود
آفرررین
عالی بود
در پناه خدا 🌿👏👏👏👏👏🌿
پاسخ
آبان 6, 1398
سلام و درود
عالی نگاه و حضور ارزشمند شماست، استاد و شاعر خوبی ها،
سپاس که هستید و قلمهای نورس را آبیاری می کنید با مهر وجود ادبی تان،
زنده باشید و پر توان
درپناه حق🙏
🌸🌺🌸🌷🍀🌷🌸🌺🌸
پاسخ
آبان 6, 1398
همشهری چقدر زیبا میسرایی🌺🌺🌺
پاسخ
آبان 6, 1398
درود و سپاس همشهری خوبم
سپاسگزارم
زیبا می خوانید
زنده باشید گرامی
🌸🌺🌸🌺🌸
پاسخ
آبان 6, 1398
اگر بهشت به گرمی آغوش تو باشد
چیزی شبیه جهنمی خواهد بود که مرا
در میان خود خواهد سوزاند
و من در این آتش
چه حال خوبی دارم
مرا از این جهنم بیرون نران
بگذار بسوزم و دوباره برخیزم در آغوش تو …
بی پروا بود و عاشقانه ای رک و لطیف نیز…
درود بر شما
پاسخ
آبان 6, 1398
درود بر استاد جلالی ارجمند چقدر زاویه نگاهتان با چشم انداز شعرهایم نزدیک است و چقدر خوشحالم که شما شاعر شاعران هستید و ترجمه میکنید با کلام نابتان سروده های مرا
من شاعری هستم که بدون هیچ تردیدی بهشت و جهنم عاشقان را در همین جهان یافته ام و برانم که تمام این سوز و گدازهای شاعرانه از یک عشق می خیزد و من در جدلم ان عشق اسمانی و بی کران را با عشق زمینی ام هماهنگ کنم چقدر این هردو را هم راستا کردن سخت است ولی این چالش زندگی شاعرانه ی منست و من در این شناوری از دردها و رنج ها و شادیهایش می سرایم باشد که به زودی آنچه در آسمانها میگذرد با آنچه در زمین هماهنگ شود
بداهه ای پیشکش:
می بارد
نه ابر
باران دارد
نه آسمان
من ازین پس
چشمانم را به آسمان
می سپارم
آیا نم اشک هایم
به جوی های افق
راه خواهند یافت
من درین خاطر خوش
روزگار می گذرانم
روزی بی شک
آنچه در آسمانهاست
باآنچه در زمین میگذرد
یکــــی
می شود
مـــــن
می بینم
آن روز را
.
سپاسگزارم ازشما
زنده باشید
پاسخ
بستن فرم