🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

 به دیدار آفتاب

(ثبت: 231896) مهر 3, 1399 

 

به وعده‌گاه می‌روم
حدودی که این روزها
کوله‌ی اندوه زمین بگذارم،
به مزارت می‌روم
که دریچه‌ای‌ست وقتی که نیستی
و گریستن‌ست که؛
سبکبارم می‌کند.

برای تسلای خودم
به این باور رسیده‌ام که،،،
خانه عوض کرده‌ای!

نفوذِ رویاهایم
مرا می‌کشاند به لایه لایه‌ی
اتاقی تنگ
که با تبسمی همیشگی نگاهم می‌کنی
اتاقی از چارسو آفتابی!.

از تو،،،
رایحه‌ی بهاری می‌وزد؛
تو،،،
تصورِ برفی بر قله‌های “شاهو”*
-آبی،
در چشمه‌های “عوالان”*
تو،
–خاکی،
–کوهی،
–طِراوتی!
بر دامان “کوردستان” پِدر!

صبح که از خواب بر می‌خیزم
آشیان خراب شده‌ای را می‌مانم
که بال پروازم نیست!

تو درختی بودی استوار
سایبانِ من،
من،
من!
حالا؛
سخت است کنار مزارت
آرام بودن و آسودگی!

#سعید_فلاحی (زانا کوردستانی)

* شاهو و عولان = دو رشته‌کوه در شهرستان کامیاران استان کردستان.

 

 

 

کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (2):

نظرها
  1. فریبا نوری

    مهر 3, 1399

    نفوذِ رویاهایم
    مرا می‌کشاند به لایه لایه‌ی
    اتاقی تنگ
    که با تبسمی همیشگی نگاهم می‌کنی
    اتاقی از چارسو آفتابی!.

    از تو،،،

    درود ها جناب فلاحی گرانقدر
    بسیار زیبا
    🌹🌹🌹🙏🍃

    • سعید فلاحی

      مهر 17, 1399

      سلام و درود🙏🙏🙏🙏🙏🌹🌷در پناه خدا

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا