🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
زلُالا کلیشهٔ چشمانم
جا مانده در سالِ کبیسه
حالا مشکوکم
به سال و ماه و هفته و روزی که
کم دارد ارتفاعِ ارفاقِ اتّفاقی را
حتّی اگر گم کرده باشد شیشهٔ شب
عینکِ دودی
قرصِ خواب
یا دامنِ پلیسهاش را!
☆
آقایِ قاضی
خانم از خودراضی
چه مستقبل و چه ماضی
اشتباه نکن
این شعر را سرقت نکردهام
چرخِ خیاطیِ عمر را ارزان فروخته
برایِ تولّدِ دخترم
پاپیِ عشق
با هِیِ سوزننخ
دامنی از ابر و باد دوختهام
مادرم آخَر!
ـــــــــــــــــــــــ
سیدمحمدرضا لاهیجی
ساکوتی.هند
ـــــــــــــــــــــــ
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (8):
کاربرانی که این شعر را خوانده اند (11):
بهمن 7, 1401
سلام و درود جناب دکتر مدهوش گرانقدر
شب خوش
از لطف و بزرگواری شما سپاسگزار و خاکسارم
بهمن 7, 1401
سلام و درود جناب رضاپور گرانقدر
شب خوش
خاکسار و سپاسگزارم
بهمن 7, 1401
سلام و درود
از لطف حضور مهرانگیز شما بزرگوار سپاسگزارم
هرچند چای کشور حقیر معروف است اما من ایرانی نیستم و اهل هندوستانم بزرگوار
صدالبته چای از هر نوعش که باشد چه سفید و چه سبز و چه سیاه و قرمز و قهوه ای سم است لطفا ننوشید!