🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

 بی پاداشش

(ثبت: 240126) تیر 3, 1400 

 

سرد سرما بر تنِ لختِ بی جان او
گرم گرما بر سر اُفتِ بی سان او
چشم او رخشان بسان گوهر تابناک
چرخ او لرزان بسان نوبر بارتاک
زخم سخت نداری نشسته بر دلش
دخم بخت بداری شکسته هر درش
سنگ بشد، خورد بشد، بس خوار و زبون بشد
پنگ بشد، خشک بشد، بس بار و گبون بشد
کیست راهی بنِشانش باری برهانش؟
نیست داری بنهانش کاری بگمارش ؟
نوا سر داد خدایا، مهربانا کجایی؟
روا بر نام خدایا، مهرسانا، به جایی؟
بخواهم بسته چوبی گرمی بخش سرما
نسازم دسته مویی سردی بخش گرما
خدایش یافت او را پاک و سیمین سرشت
گشایش یافت او به آن راز زرین نوشت
تاریک راهی به رفت از پی راه زرین
باریک آبی به دید از پی راه فّرین
دلِ او نیک بود و بی پاداشش نیک بود
کِرد او بیست بود و بی خدایش نیست بود

سرایش و خوانش: دیانا داستان
ساخت ویدیو و موسیقی متن: دانیال داستان
انتشارات ری

*پانویس*
سرِ اُفتِ بی سان: آدم سرگشته و افتاده و خسته از زندگی
چرخ او لرزان: بدن ناتوان او
نوبر بار تاک: نوبر پربار انگور
دخم بخت بداری: مقبره خوشبختی
پنگ: خوشه خرما که پس از مصرف سوخته می شود. ( کنایه از کسی که ارزش سوخته شدن و نابود شدن دارد)
بار و گبون: زیر فشار سختیها
نیست داری بنهانش: کسی نیست در کف دست او پولی بگذارد
راه فرین: راه باشکوهی
مهرسانا: آفریننده ای همانندِ مهر و نیکی
کِرد:کردار
بی پاداشش نیک بود: بدون چشم داشتی به پاداش، نیک بود.
بخواهم بسته چوبی گرمی بخش سرما: خدایا به من بده که به دیگران کمک کنم
نسازم دسته مویی سردی بخش گرما: به اندازه مویی به کسی آزار نمی رسانم.

 

 

 

کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (3):

نظرها
  1. بداهه ای تقدیم شعر زیبای شما
    این شعرهای شاعر ما
    هم لطف دارد هم صفا
    هردم سرایی شعر خود
    از آن دل بی ادعا
    🌹🌹🌹🌸🌹🌹🌹

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا