🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

 تشنه ام…مثل خاكِ نخلستان، به نفسهاى آبىِ كارون

(ثبت: 244177) دی 15, 1400 
تشنه ام…مثل خاكِ نخلستان، به نفسهاى آبىِ كارون

مخمس با تضمین از غزل زیبای خانم غزل آرامش

به گسل های ناشکیبایی، به غم آوازه های این گردون
من و این زخمه های رنگارنگ، من و یک دل، تمامِ آن از خون
گفته بودی سکوت می باید، چه بگویم؟ خدای من، اکنون

تشنه ام…مثل خاكِ نخلستان،به نفسهاى آبىِ كارون…
مى وَزَم مثلِ بادهاى غريب، لاىِ سرشاخه هاى بيدِ جنون…

ای مسیجا ، صلیب می خواهم، کان مبادا ز من فراموشت
هر کجا می روی به پای تو، عاشقم، رَهنوردِ می نوشت
جادوی چشم تو به بندم بُرد، آن دلِ من ردا و تن پوشت

ردِّ پايى كبود،روى دلم، مى رسد تا صليبِ آغوشت
من گرفتارِ بندِ جاذبه ات، باختم عمر را به يك افسون

آبی آسمان رقصانم، عاشقم، در شکوه یک ناورد
آن لهیبِ ستاره ی باران، سوی یک کهکشانِ پُر از درد
می روم شادمانه با ماهی، بوسه هایی ز ایزدم آورد

آسمانم…زمينِ رقصانم…آتشم…موجِ مست…ساحل سرد…
-منطبق شد به دستِ تو در من،نقشِ تصويرهاى ناهمگون!-

کودکِ صبرم و خدا داند، از ازل عشق داده فرمانم
ای همیشه سرودِ آزادی، دوری از تو مگو، که نتوانم
هسفر، در پناهِ چشمانت ،تا ابد این ترانه می خوانم

صبر كردم تمامِ زندگى ام…تو بخواهى، هميشه مى مانم
شعله ور در لَهيبِ آتشِ آه…يا شناور ميانِ چشمه ى خون…

از ازل بوده تا ابد هستم، ای زلالِ ترانه ی پاکَم
بی خیالِ هرآنچه می گویند، در کنارِ تو عشقِ بی باکَم
روحِ فرمانِ مستِ بی پروا، در رَگ و ریشه های هر تاکَم

عشق ،جانى دوباره مى بخشد،بر تنِ شاهراهِ اِدراكَم
تا غزلهاى سرخ مى آيم، نرم…بى وقفه…مطمئن…موزون…

عاشقان را خدای می بخشد، این سرودی که عاشقی می خواند
شاپرک تا شنید، بَر گل ها، عطرِ آغوش خویش می افشاند
در سکوتی تمام، چشمانم، خیره بر چشم عاشقت می ماند

خيسىِ اشكهاى نيمه شبم، بذرِ عشقِ تو را به بار نشاند…
خلوتِ ما فقط سكوت و نياز…-عشقبازى رهاست از قانون!-

قلب من مخزن جواهر بود، گفته بودی مرا، که آن نزنَند
دستبردی بر آن شد از غفلت، عاقلان صاحبانِ این فنَند
عاشقان گر به پند تو خیزند، شادمانه به خانه ای امنَند

قلبها گنجى از جواهرِ ناب، در قفسهاى خاكىِ بَدَنَند…
من بدون دلم چه هستم؟ هيچ! يك بغل خاكِ سرد، بر هامون…

در مُقامِ دلِ است و می بینم ، گوهرانی برای بالیدن
کوهی از نور، وَه چه الماسی، غیر آن آتش است و یک گلخن
یاسمین، ماهِ طارقِم بشنو ، چون به تشریح جان ببُردی تن

مى شكافى شبى وجودم را، مى درخشد تمامِ هستىِ من…
من همان تِكِّه سنگِ الماسم…در تَلى از گُدازه ها مدفون

16 مرداد 1393 طارق خراسانی

 

 

 

 

نقدها
  1. سیاوش آزاد

    دی 17, 1400

    سلام بر جناب طارق خراسانی
    نکاتی مع قصور الفهم مطرح شود بل اعزه را از پاسخهای شریف سودمند افتد
    بند اول
    1-دل پر از خون یا از خون؟
    2-در مصرع یک و دو این حشو نیست؟
    3-فارغ از وزن من دلی تمامش از خون اولی نیست؟
    بند دوم
    4-در کل تضمین کلمات کهنی چون ز به کار رفته است ولی غزل که بررسی کردم در فضای کهن نبود و در کل شاهد دوگانگی زبانی هستیم غزل بسیار روان و بدور از اغلاق ولی در تضمین سیطره وزن به نیکی مشهود است
    5-ت در فراموشت با ت در آغوشت به نظر میرسد دو ت متفاوت باشد که اولی کهن است آیا ردیف قافیه نشده است؟
    6-اشتباه تایپی مسیحا
    بندسوم
    7-یک ناورد یا ناوردی ناورد به معنی نبرد لغتی مهجور
    8-تکرار مضامینی چون رقصانم که در غزل موجود است
    9-پر، از در حالیکه اگر در هم ادغام شده بود از لحاظ موسیقی طبیعی تر بود
    بندچهارم
    10-اشتباه تایپی همسفر
    11-تلفظ کهن نتوانم و شکل منفی کهن مگو به جای نگو
    بند پنجم
    12-از ازل بوده یا از ازل بوده ام؟
    13-رگ ها و ریشه ها یا رگ و ریشه ها؟ چون با واو عطف جمع کلمه متاخر به متقدم منتقل نمیشود مثل من کتاب و دفتر ها دارم یعنی یک کتاب و چند دفتر دارم
    بندششم
    14-افشاند یا می افشاند؟
    بندهفتم
    15-کثرت کاربرد آن
    16-ارتباط بین تضمینها با بیت غزل و بعد ارتباط بیت با تضمینهای بیت بعد بعضا بدستم نیامد مثلا ارتباط مسیحا با بند قبلش چیست
    17-آیا دوران تضمین سرایی نگذشته است؟
    18-فقط به عشق بی بی دو عالم برای ختم به 18 شهادتشان تسلیت

    • طارق خراسانی

      دی 17, 1400

      سلام نقد شما را به دقت خواندم
      برای آنکه بدانید چقدر موثر بوده
      در بیت دوم بند اول این به بس تغییر یافت
      من و //بس// زخمه های رنگارنگ، من و یک دل، تمامِ آن از خون
      اما در مواردی نگاه آن عزیز به شعر ادیبانه نیست
      در این مصرع که شما ایراد گرفته اید
      از ازل بوده تا ابد هستم، ای زلالِ ترانه ی پاکَم
      هستم مشکل از ازل بوده را برطرف کرده است و همان از ازل بوده ام از آن مستفاد می شود.
      باید نقد شما را با دقت بیشتر بخوانم تا اگر نیاز به ویرایش باشد سریعا انجام دهم.
      سپاس از نقد ٱن عزیر
      اما در خصوص مخمس سرایی بنده هیچگاه اصل سرودن را کهنه نمیدانم و حتا برخی واژه های کهن را اگر لازم باشد باید از آن ها سود جست.
      در پایان باید عرض کنم اگر چه با نام مستعار نقد میفرمایید ولی حقیر کاملا شما بزرگمهر را می شناسم و در شعر نو با هم محشور بودیم و بر خلاف قضاوت های تان از نقدهای موثرشما بهره ها می بردم.
      متقابلا شهادت بانوی یاری دهنده در دوعالم را به آن عزیز تسلیت عرض می کنم.
      در پناه خدا🌿🙏🌹🌿

      • سیاوش آزاد

        دی 17, 1400

        سلام متشکر حقیر آن بزرگوار مدنظرتان نیستم

نظرها 19 
  1. صفا یغمایی

    دی 15, 1400

    درودها استاد
    بسیار دلنشین وزیبا سروده اید هردو بزرگوار
    افرین وبارک الله
    به قول خودتان مخمس سختیهای خودش رادارد
    ولی الحق که شما به زیبایی از عهده ی ان برمی ایید
    فقط یک نکته به نظرم رسیدکه حیفم امد عرض نکنم
    درمصرع اول ازبند اخر
    در گسل های عاشقی باید(ذوب شدن)قدری از زیبایی شعر
    کاسته
    اگر بفرمایید
    ذوب گشتن وتا ابدبودن .زیباترنیست؟
    جسارت بنده را ببخشید
    موفق و سربلند و شیرین بیان بمانید جاوید.
    👏👏👏🌷🌷🌷

    • طارق خراسانی

      دی 15, 1400

      سلام بر جناب حضرت دوست
      ‌عزیز جان شدن و گشتن یک معنا را می رساند
      اگر منظور آن است از واژه گشتن سود برده شود به وزن آسیب می رساند.
      در گسل های عاشقی باید ، ذوب شدن، تا همیشه ها بودن
      در دلت کوه نور، الماسی، غیر آن آتشی و یک گلخن
      یاسمین روحِ طارقِم بشنو ، چون به تشریح جان ببُردی تن
      مى شكافى شبى وجودم را، مى درخشد تمامِ هستىِ من…
      من همان تِكِّه سنگِ الماسم…در تَلى از گُدازه ها مدفون…
      سپاس از مهر حضور آن بزرگمهر
      در پناه خدا… 🌿🙏🌹🙏🌿

  2. سلام و درود، دست مریزاد 🌿🌿🌿

    • طارق خراسانی

      دی 15, 1400

      سلام و درود

      سپاس از حضور همیشه گرمت

      در پناه خدا 🌿🙏🌹🌿

  3. صفا یغمایی

    دی 15, 1400

    درود حضرت استادخراسانی عزیزم.
    بله بنده شدن و گشتن را متوجه هستم که هم معناست.
    منظور حقیر به این شکل بود:
    در گسلهای عاشقی باید، ذوب گشتن و تا ابد بودن.
    که وزن هم خراب نشود
    البته استاد اینهاهمانطور که حضرتعالی ازبنده بهترمیدانید
    سلیقه ایست وبنده بعنوان پیشنهاد عرض کردم.
    🌿🌿🌿💐💐💐🙏🙏🙏❤️❤️❤️

    • طارق خراسانی

      دی 15, 1400

      سلام مجدد بر صفای عزیزم

      سپاس از لطف و نظر عالی شما

      در پناه خدا 🙏❤️🙏

  4. خسرو فیضی

    دی 15, 1400

    . درودها نثارتان 🌺
    . اندیشه می کنم خراسان را ( جدا از امام و امامزادگانش )پور راستین حکیم توس . مهدی اخوان ثالث و آن که سال ها در زندان بود . . تجسم قران بود . . محمد تقی شریعتی و فرزندش آن قلب تاریخ دکتر علی شریعتی و طارق خراسانی و یک مثنوی از دانشمندان و هنر مندان و . . و عجب خاک پاک ایران است 🌺 فرصتی بایدم تا خراسان بشناسم و برایت باز گویم !!!!
    . استاد گرانمهرم جز تمجید و تشویق و تحسین سروده ات که یک حقیقت مسلم است از چه باید بنویسم ؟؟
    . سر ارادت ما و آستان حضرت دوست
    . 🌺🌺🌿🌿🌹🌿🌿🌺🌺

    • طارق خراسانی

      دی 15, 1400

      سلام شاعر خوب و پر از دغدغه هایی از نوع عشق و آزادی

      سپاس از مهر حضورت

      در پناه خدا شاد زی
      🌿🙏🌹🙏🌿

  5. دی 15, 1400

    آقا مصرع در گسل های عاشقی باید… ایراد وزنی داره و دوستی اشاره کردن و شما باز بر کار اشتباهشان اصرار می کنین؟!

  6. فریبا نوری

    دی 15, 1400

    درود استاد خراسانی گرانقدر
    چون همیشه مخمس پرشور و زیبایی است
    در مورد مصراع مورد بحث دوستان، مصرع
    “در گسل‌های عاشقی باید، ذوب شدن، تا همیشه ها بودن”
    به نظرم به دو دلیل تمرکز خواننده را مخدوش می کند و به خوانش روان شعر آسیب می‌زند:
    1- از نظر معنایی چون گسل، متضمن مفهوم شکستگی، فاصله، جدایی و افتراق است؛ به زعم من با ” تا همیشه ها بودن” همخوانی ندارد.
    2- از نظر موسیقایی مخصوصا وزن شنیداری در فاصلۀ بین کلمات “ذوب”و “شدن” در خواننده تردید ایجاد می‌کند که درست خوانده یا نه.
    به همین دلیل من فکر می کنم ویرایش این مصراع توسط شاعر بسیار کمک کننده خواهد بود به ارتقاء شعر زیبای حاضر

    با درود بیکران
    🌷🌷🌷🌷🌷

    • طارق خراسانی

      دی 15, 1400

      سلام. و درود به دُختِ فرزانه و شاعرم

      از صبح چشمم پی نقد عزیزان بود،
      تنها جناب یغمایی و سپس شما با نقد خود دلم را شاد کردید.
      اگر استاد یزدانی هم نقد بفرمایند این مخمس را برای چاپ انتخاب خواهم کرد.
      چون دو عزیز بر یک. مصرع خاص نظر اصلاحی دارند حتما روی آن کار کرده و ویرایش شده آن را به استحضار عزیزان خواهم رساند

      سپاس از مهر نگاهتان

      در پناه خدا 🌿🙏🌹🙏🌿

      • سلام و ادب و ارادت جناب استاد
        این نظر لطف شماست از نقد استادان بزرگوار بهره بردم نکات مهمی نوشته شده است این حقیر هم در فرصت مناسب زحمت می دهم سپاس از دعوت
        در پناه حضرت حق پیروز و پاینده باشید 🌹🌹🌹

    • طارق خراسانی

      دی 15, 1400

      سلام. مجدد
      باید این بند ویرایش می شد
      پس از تذکرات دوستان دریافتم به لحاظ ارتباط مصارع هم بند دچار اشکال است
      لذا به شکل زیر ویرایش شد.
      در مُقامِ دلِ است و می بینم ، گوهرانی برای بالیدن
      کوهی از نور، وَه چه الماسی، غیر آن آتش است و یک گلخن
      یاسمین، ماهِ طارقِم بشنو ، چون به تشریح جان ببُردی تن

      مى شكافى شبى وجودم را، مى درخشد تمامِ هستىِ من…
      من همان تِكِّه سنگِ الماسم…در تَلى از گُدازه ها مدفون

  7. صفا یغمایی

    دی 16, 1400

    سلامی چو بوی خوش اشنایی
    درود استاد
    چقدر زیباتر وجذاب تر شد شاهکارتان
    احسنتم احسنتم
    👏👏👏👌👌👌

  8. صفا یغمایی

    دی 16, 1400

    سلامی چو بوی خوش اشنایی
    درودها استاد
    چقدر با فرم جدید زیباترو جذابتر شد شاهکارتون
    احسنتم احسنتم
    زنده باشید و نور افشان
    👏👏👏👌👌👌

    • طارق خراسانی

      دی 16, 1400

      سلام بر جناب یغمایی عزیز

      بعد از آن نقد عالی شما تصمیم گرفتم به تذکرات حضرتعالی بیشتر توجه کنم.
      اگر نقد شما نبود تا ابد این بند ذلیل می شد.
      مخمس سلامت خود را مدیون شما و خانم نوری می داند.

      سپاس و سپاس و سپاس

      در پناه خدا 🌿🙏🌹🙏🌿

  9. دی 17, 1400

    عالی است
    لذت بردم
    از اختیارات وزنی استفاده شده و ریتم و خوانایی خوبی دارد
    باید شعر را درست خواند و درست تقطیع هجایی کرد
    سپاس استاد که این شعر رو سرودی
    قلم تان روشن

    • طارق خراسانی

      دی 17, 1400

      سلام و درود

      سپاس از مهر حضورتان

      در پناه خدا 🌿🙏🌹🌿

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا