🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

 سکه ی درد

(ثبت: 237559) فروردین 8, 1400 
سکه ی درد

 

تنهائی ام
به تنم زخم می زند
و سکوتم
سکه به نام درد می زند
احساس می کنم که تهی گشته ز خودم
وزر و وبال بال کلامم شکسته است
گویی که بعد تو،
من
از دست رفته ام.

من با توام
هم آغوشِ این تن سرد!
از همآغوشی تو هم
تن سرد من جوانه نزد.

اندوه دردها که گلویم گرفته است
انبوه وهم های شبانه را
در خواب های بریده ام، تزریق می کند.

یک شب بخواب من آی
با دست های خود
بر پلک های خشک من مرهمی بنه
آنگاه مژگان خشک مرا هم
وجین تو کن
شاید رها شوم
ز انبوه دردها

 

 

 

 

کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (1):

نظرها
  1. محمدعلی رضاپور

    فروردین 8, 1400

    سلام و درود، آرامشی عرفان نصیب تان🌺🌺🌺

  2. حسین شیرکوند

    فروردین 9, 1400

    🌹🌺🌷💐🌸🌼🌻

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا