🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

 جانباز

(ثبت: 231261) شهریور 12, 1399 
جانباز

[پیشکش به جانبازِ شهید، منصور طیبی]

با پای خودش رفت؛
و دست از پا دراز تر برگشت!
-با تکّه هایی از، ترکشِ خمپاره…

نقشه ی حمله؛
در عکس های رادیولوژی،
ناخودآگاه لو رفته بود.
یعنی:
[حلبچه ی کوچکی که،
در ریه هایش
جا مانده بود]!

شبانه هائی ممتد
در نفس هایش شیمیایی می زد
و در گوشش؛
– آژیر خطر!
امّا
حالا پایی نداشت تا خودش را
به خاکریز برساند!

فردا،،،
سهمِ کوله اش
کپسول اکسیژن بود وُ،
جیره اش سُرم!
سنگرش هم،
-تختِ بیمارستان!

همسر،،،
کشیکِ دردهایش
دختر؛
داغدار سرفه های خشکِ پدر!

جنگ نکبتی
هنوز در تمامِ تنش ادامه داشت که،
می توانست
با چهل و چهار درصد از توانائی،
خانواده وُ
–وطنش را
عاشقانه،،،
دوست داشته باشد!

#سعید_فلاحی (زانا کوردستانی)

 

 

 

 

کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (3):

نظرها
  1. رسول رشیدی راد

    شهریور 12, 1399

    🌹🌹🌹🌹🌹

  2. جواد مهدی پور

    شهریور 12, 1399

    درود بر شما جناب فلاحی عزیز💐

  3. طارق خراسانی

    شهریور 12, 1399

    سلام

    جانش قرین رحمت الهی باد

    در پناه خدا 🌿👏👏👏👏👏🌿

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا