🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

 * حدیث قدسی …

(ثبت: 261288) تیر 17, 1402 
* حدیث قدسی …

زبان به شعر گشودم که حرف راست بگویم
تحمل سخن راست تا کراست بگویم

حقیقتی که فراسوی پرده های یقین است
برای آن که دلش پاک و بی ریاست بگویم

اگر ترانه ی عشق است با خلوص بخوانم
وگر فسانه ی زهد است هر که خواست بگویم

گلایه های دل دردمند باده کشان را
به میفروش که فارغ از ادعاست بگویم

پیام سوته دلی را که بار خاطرش افزود
به گوش گل به ترنّم بدون کاست بگویم

حدیث قدسی بیگانگی ز هر دو جهان را
به هر که با سخن عشق آشناست بگویم

رموز تشنگی لاله های باغ جنون را
به عاشقی که دلش دشت کربلاست بگویم

قرار اول عشق است تا رها شوم از خود
به پیر میکده لبّیک اگر بناست بگویم .

 

 

 

 

نقدها
  1. …..*سارق الشّعراء «استاد کاظم غوّاص لاهیجی»!! ………

    *داستان سرقت ادبی «کاظم غواص» از «حزین لاهیجی» و شکّ ِ استاد امیری فیروزکوهی به آن، و سپس کشف و افشای آن به دست استاد شفیعی کدکنی.*
    ای وای بر اسیری کز یاد رفته‌باشد ‌ دردام مانده صیدوصیادرفته باشد!»……حزین لاهیجی.

    در دهه ی ۳۰ خورشیدی، شاعری به نام کاظم غواص، غزل ‌های حزین لاهیجی را – که آن روزها هنوز نسخه‌ی چاپی ویراسته از دیوان او در دسترس نبود- با جایگزین کردن تخلّص خود (غواص) به جای «حزین»، به نام خود در نشریه‌های ادبی چاپ می کرد و پس از چندی چنان مشهور شد که شهریار در ستایشش شعر سرود و نیما به دیدارش رفت ؛ به انجمن‌های معتبر ادبی تهران دعوت شد و … . نزدیک به یک‌دهه به همین روال گذشت.
    جناب استاد رحمت موسوی گیلانی -شاعر برجسته ی سبک هندی و دوست فرزانه ام-در نوشتاری که چند سال پیش در مجله ی حافظ چاپ شده خاطرات خود را از کاظم غواص و آشنایی و نشست و برخاست با او و دیگر رخدادهای در پیوند با این شعردزدی بزرگ معاصر و کشف آن بازگو کرده است.
    ایشان که در آن زمان جوانی ۲۰ ساله بوده پس از آشنایی با «غواص» و شیفته شدن به اشعار او – که در واقع غزل‌های حزین بود- نخستین بار اشعار او را در مجلات چاپ کرده و چندین سال نزدیک ترین شخص به «غواص» و مورد اعتماد ایشان بود. دفتر اشعار غواص در دست استاد رحمت موسوی بود و ایشان از روی آن در مجله‌ ادبی که خود در آن کار می کرد ، آن شعرها را چاپ می کرد.نخست یکی از دوستان مشترک‌شان – فریدون نوزاد – متوجه غزلی می‌شود که پیش‌تر آن را در جایی به نام حزین خوانده بود و به رحمت موسوی می‌گوید و ایشان هم به آقای غواص منتقل می کند اما غواص با زیرکی می گوید: درست است ، این غزل از حزین است نه از من . ولی من در غزلی دیگر به همین وزن و قافیه به استقبال حزین رفته ام و این غزل را هم دردفترم نوشته بودم . و … چند روز بعد غزلی به همان وزن و قافیه به ایشان می دهدو شک‌ها بر طرف می شود.
    ایضآ استاد رحمت موسوی گفته است که چند عنوان از این غزلها را را برای استاد امیری فیروزکوهی خواند و ایشان به این شعرها مشکوک شد و گفت که این شعرها به گوشم آشناست و گویا اینها را پیش از این جایی خوانده‌ام !! [ولی به یاد نیاورد که کجا!
    سرانجام چندین سال بعد‌تر، استاد محمدرضا شفیعی کدکنی در هنگام جست‌وجو و پژوهش درباره ی حزین لاهیجی و بررسی نسخه‌های خطی شعرهای او، پی به دزدی ادبی «کاظم غواص» برد و آن را فاش کرد.
    استاد فرزانه،شفیعی کدکنی – که عمرش دراز باد- در جستاری درباره‌ی «روانشناسی اجتماعی شعر فارسی(با نگاهی به تخلّص‌ها) » در مجله‌ی بخارا، درباره‌ی غواص و ماجرای شعر دزدی‌اش نوشت:
    « فلسفه ی پیدایش تخلّص در شعر فارسى، هر چه باشد، آنچه مسلم است این است که ادوارِ بعد، تخلّص یکى از ویژگی‌هاىِ اصلىِ شعر فارسى شده است و تقریباً لازمهٔ کار شاعران تلقى مى‌شده است. بعضى تصور کرده اند که تخلّص بمنزله‌ٔ مُهرى است که مالکیّتِ شاعر را بر اثر شعرى تثبیت مى‌کند و به همین دلیل، هر کسى که خواسته است شعرِ دیگرى را انتحال و سرقت کند اوّلین کارِ او تغییر تخلّص آن شعر بوده است. در همین عصر ما ، یکى از شگفت‌انگیزترین نمونه‌هاى این کار اتفاق افتاد که سال‌ها نقل مجلس اهل ادب شده بود و اجمالِ آن این بود که در سالهاى بعد از کودتاى 28 مرداد 1332 شاعرى ظهور کرد با غزل‌هاى درخشان و حیرت‌آورى که تمامى اهل ادب انگشت به دهان شده بودند و با انتشار هر غزلش جمع کثیرى بر خیل عاشقان و شیفتگانِ او افزوده مى شد، به حدّى که نیمایوشیج، شاعر مخالفِ شعر سنّتى، با اشتیاق و شیفتگى بسیار به دیدار او شتافت و استاد شهریار در ستایش او شعرها گفت. از جمله خطاب به “گِـلَـک” شاعرِ گیلانى، در ضمن غزلى به مطلعِ:
    شعرِ ِ “دهقانِ” تو خواندم؛ صله‌دارى گِـلـکـا / لیک، بى‌ربط، تو از من گِله دارى گِـلکــا !
    گفت:
    گوهر من به قضاوتگه ِ «غوّاص» ببر / کعبه آنجاست اگر راحله دارى گــِلَکـــا !
    [ بنگرید به: دیوان شهریار، انتشارات سعدی، تبریز، ۱۳۴۹، ۲/۶۸۸.]

    .و نگارندهٔ این سطور که در آن ایّام جوانى جوینده و پُرتلاش بودم، در خیل ارادتمندانِ این استادِ غزلِ معاصر قرار داشتم و در این سال‌ها (سالهاى حدود 38 ـ 1339) که مسئول صفحه ادبىِ روزنامه ی خراسان مشهد بودم غالباً غزلهاى این استاد بزرگ را با احترام و شیفتگى بسیار در آنجا چاپ مى کردم و هم اکنون بُریده یکى از همان نوشته‌ها، برحسبِ تصادف از لاى یکى از کتاب‌هاى من درآمد و شاهد از غیب رسید. در آن یادداشت (که در شماره 3243 روزنامه خراسان مورخ 1339/6/27 چاپ شده است) نگارنده این سطور ارادت خود را به آن استاد غزل بدینگونه بیان داشته است. “کاظم غوّاص از شاعران پُرمایه و ارجدارِ معاصر ایرانى است و شاید مُسِنّ‌ترین آن‌ها باشد. شعرِ او یادآورِ احساسات شاعران سبک هندى است و تخیّلى بسیار لطیف دارد. با اینکه شعرِ بسیارى گفته هنوز به جمع‌آورى و چاپ آنها نپرداخته است. او مردى بى‌آلایش است و در شعرش صفاىی حقیقى موج مى‌زند. آنچه ازو منتشر شده و دیده‌ایم غزل بوده و اکثر اشعارِ یک‌دست و روانى است. اینک غزلِ ذیل را که از آثارِ زیباى اوست به نظر خوانندگان ارجمند مى‌رسانیم. ش. ک:

    باید همه تن طرفه نگاهى شد و برخاست
    چون شمع، سراپا همه آهى شد و برخاست…”الخ.

    و این ارادت، بود و بود و هر روز بر آن مى افزود تا آنگاه که بر حسبِ تصادف و در طىِّ بعضى از تذکره هاى قرن دوازدهم چاپ هند متوجه این انتحال شدم و ضمن مقالاتى آن را به اطلاع همگان رساندم و غائله ی آن “شاعر بزرگ” که کارش تغییرِ تخلّص “حزین” به “غوّاص” بود، خاتمه یافت. این شاعر مشهور تمام تخلّصهاى “حزین” را به “غوّاص” بَدَل مىکرد و الحق دراین کار مهارتى تام داشت، مثلاً در همان غزل، حزین گفته بود:
    خون تو “حزین” تا به رَهِ عشق نخوابد
    هر لاله ز خاکِ تو گواهى شد و برخاست.
    و این “شاعر بزرگ معاصر” آن را بدین گونه درآورده بود:
    تا خون تو “غوّاص” درین راه نخوابد
    هر لاله ز خاکِ تو گواهى شد و برخاست
    یا حزین در غزل بسیار زیباى ذیل:
    کار رسوائىِ ما، حیف، به پایان نرسید
    نارسا طالعِ چاکى که به دامان نرسید.
    گفته بود:
    نَفَسِ صبحِ قیامت عَلَم افراشت “حزین!”
    شبِ افسانه ما خوش که به پایان نرسید.
    و این “شاعر بزرگ معاصر” آن را بدین گونه تغییر داده بود:
    نَفَسِ صبحِ قیامت زده رایَت “غوّاص!”
    شبِ افسانه ما خوش که به پایان نرسید.
    از همین تغییرات می توان به میزان مهارت این گوینده پى بُرد و حق این است که بپذیریم او خود اصالتاً هم شاعر توانایى بوده است و مقدارى شعر از خودش داشته ولى به چه دلیل تصمیم به این سرقتِ بی نظیر تاریخى گرفته، این موضوع هنوز هم به روشنى بر بنده معلوم نشده است. درین باره بعد از کشفِ ماجرا، مطالبى ازو نقل شد که تفصیل آن را باید در مطبوعات همان سالها یعنى حدود 1340 مطالعه کرد.(مراجعه شود به مجله هفتگی خوشه، چاپ تهران، شماره های ۶۰ – ۶۷ (۲۹ بهمن ۱۳۴۰ تا ۲۶ فروردین ۱۳۴۱). »
    پایان.

    • فیروزه سمیعی

      تیر 18, 1402

      درودتان باد جناب استاد خوش عمل کاشانی ادیب گرانقدر
      حکایت عجیب و تلخی بود
      دلم برای حزین لاهیجی سوخت .
      و چه خوب که زمان حق را به حق دار رساند و بالاخره دست این سارق ادبی رو شد،

      سپاس فراوان

نظرها
  1. ادیب ارجمند جناب شریفی زاده ی عزیز…..رسیدن به خیر و زیارت قبول.خوشا شما و توفیق و سعادت بزرگی که به زیارت عتبات یافتید. اغلب به یادتان بودم و ملتمس دعا….

  2. معین حجت

    تیر 17, 1402

    سلام و عرض ادب استاد …
    درود بر شما مثل همیشه دلنشین و فاخر سروده‌اید …
    و اما در مورد مطلبی که درباره سرقت ادبی نگاشته‌اید و البته خیلی هم جالب توجه بود باید عرض کنم متاسفانه این رویه همچنان نیز صورت می‌پذیرد، یک نمونه‌اش نیز در مورد شاعر نامی کرمان مرحوم محمود توحیدی ( ارفع کرمانی ) رخ داده است که همین چندی پیش شخصی که نامش را به یاد ندارم اشعار این بزرگوار را سرقت نموده بود و جالب اینکه با همان تخلص ارفع در مجالس مختلف به نام خودش می‌خواند و حتی جایزه نیز گرفته بود که خوشبختانه رسوا گردید و شخص دیگری نیز اشعار بانو دکتر فاطمه لشکری( راحیل کرمانی) را به همین شکل با کمی تغییر به نام خودش در فضای مجازی انتشار می‌داد و البته این عمل قبیح را یکی از شاعران همشهری من نیز در مورد یکی از اشعارم همین دو سال پیش انجام داد که شعر مرا با کمی تغییر به نام خودش در فضای مجازی منتشر کرد و چون از او سن و سالی می‌گذشت این حقیر به روی خودم نیاوردم، واقعا از این کار چه نصیبشان میگردد من که نمی‌دانم …

    • درود بر استاد حجت عزیز….کاش سارقان ، شعر را با شاعرش می دزدیدند…..
      😁🌸🌸🌸🌸🌸

  3. محمدعلی رضاپور

    تیر 17, 1402

    سلام و درود و خدا قوت
    زیبا سروده اید.
    طیب الله

  4. طلعت خیاط پیشه

    تیر 17, 1402

    استاد ارجمند
    سروده ی بسیار زیبایتان را خواندم.قلمتان سرسبز. استاد
    باور کنید از این سارقان زیاد داریم . وبر عکس بزرگانی که در اینمورد قاطع رفتار می کنند .
    امیدواریم در کلاس شما بیاموزند که کار بسیار زشتی است و عاقبت رسوا می شوند.
    😔 💐😔 💐😔 💐😔 💐🌿🍃

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا