🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
حصار پیکره
زمانه با تو چه کرد و تو با زمانه چه کردی
میان بیشه ی این دشت بیکرانه چه کردی
به پای خاطره های نمانده در دل تنگت
در این سراچه بی نام و بی نشانه چه کردی
نوای سوز دلت را چه عاشقانه شنیدم
به واژه واژه زیر و بم ترانه چه کردی
بساط رفتن خود را اگر نیامدی چیدی
برای آمدن اما بگو بهانه چه کردی
به جای نقد جوانی و عمر رفته چه دیدی
به کوله بار تهی مانده روی شانه چه کردی
تو مرغ گلشن رازی پرنده ی ملکوتی
شکسته بال زمینی! به دام و دانه چه کردی
حصار پیکره ای را به روح خسته چه دیدی
در این سکوت و تباهی از آشیانه چه دیدی
♤♤♤
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (5):
کاربرانی که این شعر را خوانده اند (8):
اردیبهشت 6, 1403
درود بر مهندس عزیز
عالیست استاد
شاد و سلامت باشید👏👏👏👌👌👌❤️❤️❤️
پاسخ
اردیبهشت 6, 1403
سلام و عرض ادب استاد معصومی عزیز
بسیار زیبا قلمتان تابان و دلتان بهاری
پاسخ
اردیبهشت 6, 1403
سلام و عرض ادب استاد معصومی عزیز
بسیار زیبا قلمتان تابان و دلتان بهاری
پاسخ
بستن فرم