🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

 خبری نیست ( قسمت دوم )

(ثبت: 238788) اردیبهشت 18, 1400 

 

زین آب گل آلود که خونین ، جگرم شد
یک ماهی پَروار نصیب پدرم شد

این واقعهٔ تلخ و سیَه کرد بهانه
سرداد شعارِ سفر و شعر و ترانه

گفتا نشود تلخیِ این واقعه شیرین
جز رفتنِ دریا و کباب و خاله پروین

یک دفعه من و مادرم از جای پریدیم
سوت و کف و هورا و سپس جیغ کشیدیم

چهار مضراب و تنبک زِ من و رقص زِ بابا
مادر به هنرمندی ما محوِ تماشا

من غرقِ نوازندگی و ، مادرم آواز
در رقص همانند سیاست پدرم آس

در اوجِ صفا و طَرَب و شادی و خنده
دل در طلبِ دختر همسایه پرنده

با وحشتِ از مادرم و دقّتِ بسیار
رمزی دو سه تا ضربه زدم گوشه دیوار

قربانِ چنین هوش و زرنگیِ تو دختر
آمد دَمِ در، با ادب و ناز و معطّر

صد شکر که محبوبِ دلِ مادر من بود
آمد به جلو قلب من آتش زد و فرمود

در درس ریاضی شده ام سخت پریشان
کارم شده نالیدن و چشمم همه گریان

گفتم بنشین تا به تو گویم رَه و چاهش
با چشم زدم بوسه بر آن صورتِ ماهش

از شدّتِ شادی و جنون رفت زِ یادم
در فاجعه یک تن نرسیده ست به دادم

افتاد نگاهم به کمانخانه اَبروش
شلّاق و کتک خوردن خر ، گشت فراموش

پنهان زِ خدا نیست ، نباشد زِ شما نیز
عشق است که دل را کُنَد از فاجعه لبریز

هر جور حسابش بکنی باز می اَرزد
اندامم از این واقعه هر روز بلرزد

مادر مثلا با پدرم بحثِ سفر داشت
چون ارتش هیتلر همه را زیرِ نظر داشت

حسّاسیتِ بیخودشان درک نکردم
یک دَم رَهِ عُشّاقِ جهان ، ترک نکردم

رفتم به کنارش جهتِ درس ریاضی
مدیونی اگر در نظر افسانه بسازی

گفتم که ریاضی همه رنج است و ریاضت
بر محور اعداد پدید آمده خلقت

الان مثلا بنده یه دل دارم و یک تو
گر جمع شوند چند شود؟ گفت که خب دو

گفتم نه عزیزم نشود پاسخ آن این
گفتا که شدی خُل به خدا عاشق غمگین

گفتم چو شود جمع دلی با دلِ دیگر
همواره شود حاصلِ آن یک دل و یک سر

آن کس که زِ جان می گذرد در طلبِ یار
دریافته از قسمتی از خود شده بیمار

پرسید اگر کم بشود دل زِ دگر دل
گفتم که چنین فرض بُوَد منطقِ باطل

هر جا که دلی با دلِ دیگر شود اِدغام
چون پُخته خوراکی ست که هرگز نشود خام

گفتا که از این درس کِشَد مُخچهٔ من سوت
گفتم که لبِ لعلِ تو مر ، جان مرا قوت

گفت خیره سَرِ نِفلِه تو را می کُشَد این بار
گفتم عوضش در بغلت جان دهم ای یار

گفتا تو نباشی چه کُنَد این دل شیدا؟
این عشق نهان می شود یک روز هویدا

تا بوده همین بوده همه رسم و رسومات
بر آن چو نهی پای ، جزا هست و مجازات

گفتم که مزخرف بُوَد اینگونه مجازات
وقتی نتواند دل غمدیده کُنَد شاد

یک ریز از او گفتن و از من نشنیدن
خواهش زِ من و از پدرش خیر شنیدن

بگذشت هم آن روز و هم ایّام به عادت
نفرین به هر آن کس که بنا کرد جهالت

بر رسم و رسوماتِ مزخرف همه لعنت
لعنت به روانی که در او هست جهالت

با جبر و ستم پیشگی و رسم و رسومات
او کیشِ عروسی شد و من در طلبش مات

در منزل او ساز و دَف و رقص و کمانچه
بختِ سیَهی در کفنِ قرمزِ غُنچه

من بودم و مرگِ دل و روحی که جدا شد
قلبم به رَهِ رسم و رسومات فنا شد

بوسید لبِ مرگ و جهانم به جنون کرد
هم حجله و هم قلبِ مرا غرقِ به خون کرد

اندوهِ پشیمانیِ مادر به صدا شد
آن قامت سرو پدرم یکسره تا شد

خُردی همه بگذشت به تهدید و فحاشی
او مُرد و شد ایّامِ جوانی مُتلاشی

با تیغِ جفا زد رگِ خود را قمرِ من
او رفت به گل چیدن و تا شد کمرِ من

پایان

سروده : علی احمدی ( بابک حادثه )

 

 

 

کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (4):

کاربرانی که این شعر را خوانده اند (5):

نظرها
  1. کبری محمدی

    اردیبهشت 19, 1400

    سلام
    طنزی بسیار عالی و ماهرانه سروده اید منتها به تراژدی ختم شد
    درودها بر قلم توانای تان
    سپاس
    🌹🌺🌹🌺🌹

    • علی احمدی

      اردیبهشت 21, 1400

      سپاس بیکران سرور ارجمند مهرتان افزون باد …

      بله تراژدی به پهنای تمامی زندگی ام بود و هست و خواهد بود

      و جز زبان طنز قلمم یارای نگاشتن و دفترم یارای نگهداشتن را

      نداشتند . درودتان باد 🌹🌹🌹🌹

      • کبری محمدی

        اردیبهشت 21, 1400

        جناب احمدی بزرگوار
        برای تان زندگی سرشار از آرامش و زیبایی آرزومندم
        قلم تان همیشه نویسا
        در پناه نور و عشق باشید
        🌹🌺🌹🌺🌹

        • علی احمدی

          خرداد 9, 1400

          درودها استاد گران ارج و پوزش گاها دیر پاسخگو می باشم

          شاد زی و استوار

          مهر ورز و پایدار

          سربلند و ماندگار

          غم ز رویت در فرار

          خنده هایت بیشمار

          دشمنانت تار و مار

          بر حقیری همچو من

          باش چون آموزگار

          🌹🌹🌹🌹

  2. محمد خوش بین

    اردیبهشت 27, 1400

    سلام و درود بزرگوار🙏👏👏👏

    • علی احمدی

      خرداد 9, 1400

      درود بیکران استاد گران ارج واقعا پوزش خواهم بی مر ..

      دیر پاسخگو شدم 🌹🌹🌹🌹

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا