🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
میان ِ زخم ِ سکوتی دلم دعا می کرد
غروب ِ بی کسی ام را کسی صدا می کرد
من از حضور ِ شبی بی ستاره می گویم
و لحظه های هراسی که پنجه وا می کرد
چراغ ِ چشم ِ امیدم میان غم حشکید
گلوی تشنه ی زخمم خدا خدا می کرد
غبار ِ چهره ی زردم نمی زداید کس
شکسته دست طبیبی که غم دوا می کرد
خروش ِموج ِ غرورم که بشکنم در خود
اگر طنین ِ عطش را دلم رها می کرد
در انزوای غریبی ، میان ِ تنهایی
دلم شکسته قلم را طلا طلا می کرد
طلعت خیاط پیشه
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (12):
شهریور 31, 1401
سلام و درود استاد بانو
بسیار زیباست
سربلند و پاینده باشید
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
پاسخ
شهریور 31, 1401
ممنونم جناب مصطفایی دهنوی
روح شاعر قرین رحمت الهی باد
🌹🌹🌹💐💐💐💐
پاسخ
مهر 1, 1401
سلام و درود و احسنت بر شما
پاسخ
مهر 1, 1401
سلام خانم
عالیه بسیار زیباست🌷❤️
پاسخ
مهر 1, 1401
بسیار زیبا
درود بر شما
پاسخ
مهر 2, 1401
سلام و درود
مثل همیشه خوب و عالی
روان و ظریف
سپاس بی کران استاد
پاسخ
مهر 3, 1401
درود بر شما
خیلی زیباست
قلمتان سبز🌸
پاسخ
مهر 6, 1401
دلی که از غم بیگانگی هراس نداشت
چه خوب بود مرا با تو آشنا می کرد….
درود بر مهین بانوی شعر فارسی.غزل زیبایتان بیت فوق را به من الهام کرد.دستمریزاد
پاسخ
مهر 8, 1401
استاد ارجمند از لطف شما ممنونم
سایه ی مهر شما مستدام .
در پناه خدا
شادکام باشید
💐💐💐🌺🌺🌺
پاسخ
مهر 9, 1401
بسیار زیبا بود استاد
قلمتون ماندگار 🌺🌺❤️❤️
پاسخ
آبان 10, 1401
درودو سپاس بر استاد بزرگوار سرکارخانم خیاط پیشه
آفرینتان بد عزیز زبا و دوست داشتنی است
دستمریزاد
🙏🙏🙏🙏
پاسخ
بستن فرم