🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

 خسته ام

(ثبت: 248709) تیر 2, 1401 

خسته ام

خسته ام مثل کلافی که سرش گم شده است
خوار شرمندکی خدمت مردم شده است

خسته ام مثل نفس های مدال آور شوق
آن زمانی که پس از رتبه سوم شده است

خسته ام خسته تر از اسقف پیری خودش
پس از این لایق همسایگی رم شده است

او که در کسوت پوشیدن دستار و قبا
با خودش وارد یک سوء تفاهم شده است

بعد عمری که پی دین و دیانت می کشت
عازم کوچه ی دل دادگی قم شده است

خسته ام مثل حبابی که به پهنای عدم
شب یک حادثه درگیر تلاطم شده است

بین صد باغ پر از رایحه ی سیب و انار
عاشق جاذبه ی خوشه ی گندم شده است

خسته ام خسته تر از شعله که در آخر کار
دود و خاکستری از خرمن هیزم شده است

 

 

 

 

نظرها
  1. درود بر شما
    بسیار زیبا سروده اید
    🌹🌹🌹

  2. فریبا نوری

    تیر 2, 1401

    درود استاد معصومی گرانقدر

    چقدر زیبا این خستگی را توصیف کرده اید

    🌷🌷🌷

  3. ماشاء الله 🌹🌹🌹

  4. صفا یغمایی

    تیر 2, 1401

    سلام برحضرت دوست
    بسیارزیبا ودلنشین
    احسنتم
    🌷🌷🌷

  5. طارق خراسانی

    تیر 2, 1401

    سلام و درود

    غزلی زیبا با قافیه ای سخت
    عالی بود
    دلمریزاد

    در پناه خدا
    🌿👏👏👏👏👏👏👌🌹🌿

  6. خسته ام مثل حبابی که به پهنای عدم
    شب یک حادثه درگیر تلاطم شده است

    خسته نباشید استاد معصومی عزیز
    بسیار عالی🌹🌹🌹

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا