🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
ای …. پرده دار شوکت و نامـوس ها ! بکوش
تا… راز ، بر مـلا ، نکنم ؛ پـرده ام ، بپوش
مَردم ، درون پیــــلـه ء چشم ، آرمیده ؛ خوش
پروانه ، پرورد ؛ شـب رؤیایی اش ، خمـوش
سادن! رهاکن ؛ این من واین مردمم ، به خود
«حـق ناپلئـونی است؛ سـر نیـزه ی جیـوش!»
ای سایه ء سیه ! که ؟ پدرخوانده ،خوانده ات
چون ینگه ها نشسته به فالی ؛ ز در به گوش
قدری زپرده ، گوشه دهی ؛ عشوه می خـرم
اکــران کنان ؛ نمایش صامـت ترین خروش
کم ، ساز ؛ سازه های دموکراسی، از دمـاء
افغان سیانس شد؛ خدمات ات پس از فروش
شبکورشد؛ زبسکه، بلی، گفت وروی چشم!
تعلیـم ضربتیِّ دو. لـت ، کر کند ؛ دو گوش
خواهی که لـذتی نبرم ؛ هیـچ وهیـچ وهیـچ
تکراری اخته کن؛ نه همانم؛ که بود؛ دوش
درمـاز پیـچ پـیـچ دو صـد تـوُ ، بپیـچـی ام
تا، گربه ام هوس نکنـد؛ صید تـوله موش !
نـیـزارم ار، در آتـش بـیـــزاری ، افکـنـی
تحریمِ نی ، حلاوت می ، کی! کند تُروش
حاجب مجـاب نیست ؛ حجازم ، دهد جـواز
ترسیده چشم اوست ؛ ز حجّـاج بِن وحوش
یک لحظه، می نشان ؛ به نگاهم، قـداستش
تا،سجده ، با خشوع کنم ؛ بی قـر و قروش
چون پـردگی، نشستـه ؛طهـورم به ساختـار
سـرچشـمه ء نشاط، شوم ؛ گاهیِ ام! بنوش
من،فهم نفع خویش، نه ام ؟ ای…سفیه من !
دیگ اجاقمان، زده سـوپاپ ؟! روی جـوش
زادی، به کومـه نیست؛ زما زاد برج وکاخ
پـاک ؛ و سـپید تر ؛ ز دل دانـیــــال شـوش
ا رزن، اگر نمی شـود ارزان ؛ نیرزد ش ؟
گنجشک مخلبی، که بجیکد ! به میرقـوش ؟
صد بارگفـتـه ام ؛ نشنیـدی ؛ دم تـو گرم… !
این بار هم بیا ؛ مشنو ؛ می گـذار ؛[روش]
با چنـد تـوپ و تیـر و تشر، جـا، نمی زنـد
گوش پُـرم ، به گستـره ء سـفره ء سـروش
حشمت ببیـن ! که خازن خـونابـه ام ؛ ولی
آلوده ، نان، نمی کنم ؛ و لوده تن ، به لوش
اهل چـَرا ، نی ام؛ بغلـط، شهره ام؛ به شهر
هـیزی و تَـوسـنی کنـد ؛ اسـتـرون چمـوش
گنـجی خریده ام ؛ که به کنـجی ، خزیده ام
خورشیدرخ برهنه، درآغوش، بی روتوش
خاور،«میانه » رفت؛به کار ِ«یوان» زنفت
کم کارتر ، نبـوده ؛ اوباما ، چوگاز و بوش
نـانــم ، گـرفتـه ای ؛ و روانـم ، خـریده ای
از شیر شرق شـام شبت را ، به نوش نوش..
دست تطاول ، ازچه ؟ درازی !به سوی دین
با شـیرنر، چه حاجت ت ! آلا ت شـیردوش
بـازارگان ، مظنـه ، ز نـوداد ؛ و بـَرده باز-
داعش،شدست ؛ داعی – وتو ، آدمی فروش
شمعک،به پیش شعلهء خورشید، کم برید !
سمعک، غنی نمی کند ؛ اُستاش حق نیوش
کو شاعـری ؟ رقـم زنـد از نـو؛ کهـن قـلم
اسفـنـدیار ملـک سخـن ، پـادشــــاه یـوش…
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (5):
کاربرانی که این شعر را خوانده اند (9):