🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
ای عبور لحظه ها در هیچ مطلق
وی شکسته حرمت خونین یاحق
ای خلیل
در کدامین تابش سرد سیه چال
آب شد آن هیبت برفی تو
تو سکوتی منجمد در گرمی فریادها
تو تجافی رسن از عرش بر خاک لجن
از گلوی خسته ام بشنو که من
خضر وادی شعیبم موسی فرهادها
آه امشب سایه ها خوابیده اند
وای امشب لحظه ها غرق سکون
قلب من باشد شناور روی صحرای جنون
تا به کی دوری چو خورشید از غبار یخزده
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (4):
دی 17, 1400
سلام و درود، شعر قشنگی است.
پیروز و بهروز باشید در پناه خدا 🌿🌿🌿
پاسخ
دی 17, 1400
سلام متشکر از الطاف حضرتعالی نقدی هم اگر به خاطر شریف آمد بی ملاحظه بیان فرمایید متشکر
پاسخ
دی 17, 1400
سلام جناب آزاد گرانقدر
به نظرم هارمونی در انتخاب اوزان مختلف رعایت نشده و نیز با توجه به کوتاهی نسبی شعر فکر می کنم عبور از یک وزن به وزن دیگر در بیش از یک یا حد اکثر دو مورد مرسوم نباشد. و نیز عبور از یک وزن به وزن دیگر خیلی نرم صورت نگرفته و روانی شعر را دچار اختلال کرده. اما به لحاظ محتوایی شعر زیبایی است. من در ساختار با ادامه روند کلاسیک موافقتر بودم که البته می تواند سلیقه باشد.
با درود بیکران🌷🌷🌷🌷🌷
پاسخ
دی 17, 1400
سلام سپاس از حضور ارجمندتان و التفات به نوآموزان از الطافتان متشکرم
پاسخ
دی 18, 1400
سلام و درود
در تعجبم دیروز چرا متوجه شعر شما تشده بودم
عرض ارادتی ست و خوب
در پناه خدا
🌿👏👏👏👏👏👌🌷🌿
پاسخ
دی 18, 1400
سلام سپاسمندم
از حضور شما متشکرم زنده باشید
پاسخ
بستن فرم