🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

 در خلیج خاطره

(ثبت: 227359) خرداد 13, 1399 

 

آن روز که انتظار به پایان رسیده بود
.
در دشت خاطرات گذشته…. پدر بزرگ
آن پیر پاک سیرت دست مرا گرفت
در دامن محبت خود با صفای مهر
با خویش تا به سوی برنجزار برده بود
خورشید بامداد شتابان رسیده بود
.
در بوی خوشه های دل آویز زر فشان
سر مست می خرامید آن سرو بوستان
سر سبز در میان برنجزار همچنان
بشکوه بود تا به خیابان رسیده بود
.
اسبوکلا……برایش اگر وعده گاه بود
پیوسته فکر و ذکرش امید از اله بود
شکر شکوه لطف خدایش پناه بود
زان موهبت که از سوی یزدان رسیده بود
.
در عمق روزگار گذشته که می روم
من در خلیج خاطره حیران او شوم
می یابمش به حسرت و دنبال او دوم
می بینمش که بر سر پیمان رسیده بود
آن روز که انتظار به پایان رسیده بود

 

 

 

 

نظرها
  1. طارق خراسانی

    خرداد 14, 1399

    سلام و درود بر حضرت انصاری عزیز

    بسیار زیبا

    در پناه خدا 🌿🌹🌹🌹🌿

  2. حسن مصطفایی دهنوی

    خرداد 14, 1399

    درود ها استاد انصاری
    بسیار زیبا و دلنشین است
    پاینده باشید
    🌹🌹🌹

  3. سپیده طالبی

    خرداد 14, 1399

    سلام و عرض ادب
    جناب استاد انصاری گرانقدر

    سروده ای زیبا بود و دل نشین بزرگوار
    درودتان باد و پدرام🌺

  4. درود و لب مریزاد جناب انصاری عزیز
    داشتن پدربزرگ نعمت بزرگی ست
    نعمتی که نه من آن را درک کردم و نه پدرم

    نبض قلب و قلمت استوار 🌹👌🌺

  5. محمدعلی رضاپور

    مرداد 12, 1399

    سلام و درود
    همدیار نازنین🌹🌹🌹