🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

 مهربان من

(ثبت: 268629) فروردین 9, 1403 

 

برای دیدن تو دلم تنگ شده . برای بغل کردن تو بی تابم. گاه و بیگاه در خیال خودم با تو همراه می شوم گذارمان به سوی کلا رود می افتد .در همانجا، در یک نیمروز دل افروز بهاری، رودخانه ی مغرور با امواج کف آلود می غرد و آب با شتاب می گذرد. پرندگان بی خیال و پرشور و حال بر فراز هوا در حرکتند. باد رهنورد می آید و می رود.آسمان شفاف و آبی و خالی از ابر است. از تپه سرازیر می شویم و سر در نشیب راه می نهیم. از معبر کنار رودخانه شتابان می گذریم. دلت آرام و قرار ندارد صورتت بر افروخته می شود. هیجان بر تو چیره شده است. گویی مرا نمی بینی که همراهت هستم. هرچند که گاه شکفته دل و شادمان نشان می دهی. نه خستگی پیمودن راه را احساس می کنی و به ناهمواری معبر اعتنایی داری. از افق زندگی ات سپیده امید سر زده است و بارقه ی خوشبختی را در ذهنت متبادر می کند. حالا دیگر غمی در دل نداری. سرمست و پر نشاطی. گویی آن روزی که سالها آرزویش را داشتی به تو روی آورده است…..
برای دیدن تو دلم تنگ شده. نه تو قادری که به سراغم بیایی و نه من می توانم فراموشت کنم.

…. ✍ الف رها (ابوالحسن انصاری)

 

 

کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند :

کاربرانی که این مطلب را خوانده اند (1):