🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

 در من شکفته لاله های سرخِ امید

(ثبت: 243848) دی 4, 1400 

مخمس با تضمین از غزل “تا قلب آتشگاه خورشید” خانم غزل آرامش

مخمس دوم

طوفان غم می کوبدم چون کوبه بر در
نامردم از چنگش گریزم تا به آخر
پیکارِ شیرینی ست، با اللهُ اکبر

پا می گذارم در نبردی نا برابر
زیرِ هجومِ بادهای غول پیکر

باید تهمتن بود تنها در کشاکش
عاری دلم ، آری که از دنیای خواهش
باید بپاخیزم ، ندارد هیچ ارزش

وقتی تنم را می شکافد روح سرکش
در خاکِ خاموش و سیاه و سردِ بستر

هرگز نی ام یک لحظه از پیکار نومید
تا در دلم صد چشمه ی خورشید جوشید
در من شکفته لاله های سرخِ امید

قد می کشم تا قلبِ آتشگاهِ خورشید
هر لحظه زیباتر، مصمم تر، رها تر

هر لحظه می خوانم خدا را عاشقانه
نقشِ تمامِ بوسه هایم جاودانه
بر کهکشان بذر دعایم در خزانه

هر روز یعنی نو شدن با یک جوانه
هر برگ یعنی باورِ یک روزِ بهتر

خواندی که پیروزی در این غوغا محالَ م
شادم که با بارِ غم و این پشتِ دالَ م
پیروز در آغوشِ هر فصلی و سالَ م

هر فصل تن پوشی به رنگِ حسّ و حالَ م
هرسال، می پوشد نگاهم رنگِ دیگر

قومی بسانِ تیغِ کینه، تیزِ تیزند
آنان که آبِ روی مردم را بریزند
چون ظهر تابستانِ شرجی، جان ستیزند

از سایه سارم خستگی ها می گریزند
آغوش سبزم ، لانه ی سار و کبوتر

آهنگِ شادم بر غمِ دنیا بتازد
اسبابِ شادی را به دفعِ غم بسازد
در بازی عشقم، سپاهِ غم ببازد

انگشت هایم سازِ شادی می نوازد
با برگ های نرم و رقصان و معطَّر

طوفان گذشت و ریزگردی در سرایم
از عشق بشنو ، بانگِ زیبای دَر آیم
هر ذره ای در هرکجا، دارد دعایم

در گوش های بادِ عابر می سرایم
تصنیف رنگین صعود یک صنوبر…

10 خرداد

 

 

 

 

نقدها
  1. درود واحترام جناب استادخراسانی گرانقدر نظر به رخصت و فرصتی که در اظهار نظر عنایت فرمودید در خصوص این مخمس چندکلمه می نویسم. نخست تمجید از تلاش جناب عالی برای شناساندن هرچه بیشتر شعرو شاعرمرجع ملکه ی شعرپاک مهربانوغزل آرامش و در این نیت خالصانه استادهیچ تردیدی نیست در این زمینه هم موفق هستید هزاران دروددر خصوص غزل مرجع که هیچ بحثی وارد نیست واقعا سراسر عظمت و قدرت است جنبش و رویش و بالندگی و پیکاری که برای زندگی ضروری است وچه پیکار نابرابری است ندیده بودم این غزل غیرتمندانه را که قلم فرسایی. این حقیر آن هم درحاشیه و بی جزیی نگری بر مرتبه ی بلندش نخواهدافزود اما در ابیات پیشکش واهدایی شما به این غزل از تضمین تا چندمورد پی بند پیوست جناب عالی هم زیباست. بسیار هم زیباست هرچند به قدرت ابیات مرجع نیست یعنی نمی شود که باشد و این اتفاق کلی است از آثار فراوانی که در مخمس تضمین دیده ام موارد ی معدود و انگشت شمارتضمین در قدرت مساوی یا اندکی بهتر از مرجع برایم رضایت بخش بوه اند تضمین های پنهان و پیدای حضرت حافظ از جناب سعدی که در قالب مرجع در چندمورد بهتر از مرجع است در موارد افزون تر مساوی است گویی که هرچه و هرکه شاعر به استقبال سعدی رفته است شکست خورده است. دیگری استقبال و تضمین های یغمای جندقی بزرگ است از سعدی در قالب های مخمس یا مسدس نیز پیروی از قطعه های کوتاه سعدی در جوهر و نمک کلام که پیروزمند است استقبال های استادشهریار از حافظ عباس خوش عمل از استادمشفق . شفیعی کدکنی در استقبال غزل مشهور سعدی بگذار تا بگریم سعدی. حسین منزوی در استقبال از هر سه شاعر استثنایی ادبیات سعدی حافظ و مولانا دریافت ها و پیروی های پیرایه یغمایی از مولانا که همگی مشهود و مشهور در قالب غزل است و همگی استقبال های موفق است اماتضمین مخمس و مسدس موفق اندک است یا من ندیده ام البته موفقیت برای شاعری که به استقبال می رود چه شعر مرجع که صد درصد موفق بوده است که مورد توجه و استقبال قرار دارد نمونه اش همین غزل کم نظیر شاهکار غزل آرامش است و غزل های نگار حسن زاده که مورد توجه جناب عالی است این مهم است که تضمین در حجم گسترده موفق باشد که ارزش شعرمرجع محفوظ بماند برای شاعر پیرو نیز امتیاز آور باشد غیر این ممکن است تضمین های اینگونه اعتراض شاعر مرجع را در پی داشته باشد در این مخمس همچنانکه در ابتدا عرض شد شروع موفق است و تا تا چند پیوست مساوی بودن کلام جناب عالی تا حدی محسوس است و کمی فروتر از قدرت کلام مرجع است ولی زیانبار نیست اما در این چند بندی که شاهد مثال می آورم(قومی بسانِ تیغِ کینه، تیزِ تیزندقومی که آبِ روی مردم را بریزندچون ظهر تابستانِ شرجی، جان ستیزنداز سایه سارم خستگی ها می گریزندآغوش سبزم ، لانه ی سار و کبوتر)آهنگِ شادم بر غمِ دنیا بتازداسبابِ شادی را به دفعِ غم بسازددر بازی عشقم، سپاهِ غم ببازدانگشت هایم سازِ شادی می نوازدبا برگ های نرم و رقصان و معطَّردر ابیات سروده ی جناب عالی ضعف محسوس در زبان شعری شما نسبت به ابیات غزل آرامش به چشم می آید گویی که نقد سرکار خانم دکتر نوری عزیز تا حدی در بهتر شدن این قسمت تاثیر دارد اما از نظر حقیر هنوز فاصله فروماندگی زبانی ابیات پیرو از غزل مرجع احساس می شود(قومی بسانِ تیغِ کینه، تیزِ تیزندقومی که آبِ روی مردم را بریزندچون ظهر تابستانِ شرجی، جان ستیزند)از سایه سارم خستگی ها می گریزندآغوش سبزم ، لانه ی سار و کبوترملاحظه بفرمایید فقط سطر ظهر شرجی تابستان را می شود پذیرفت البته همان هم گزاره ی شما از تصویری که ارایه می دهید مناسب نیست. یعنی مورد توافق همگانی ممکن است نباشد یعنی دوپاره است شرجی جان ستیز است اما ظهر تابستان چه آیا ظهر تابستان هم جان ستیز است؟ شایدهر ظهری تابستانی جان ستیز نباشد ولی در مجموع این سطر از بیتی که با قومی شروع شده است بهتر است ملاحظه بفرمایید:(قومی بسانِ تیغِ کینه، تیزِ تیزندقومی که آبِ روی مردم را بریزند)ملاحظه بفرمایید این بیت زبان شعری ندارد نظم خالص است در حالی که نهاد یک بیت با رویکرد تصویری باید باشد نمی دانم در تضمین مخمس می توان از تضمین چند بیت صرف نظر کرد یا خیر یعنی مثلا کل غزل ابتدا بیاید سپس ابیاتی که تضمین شده است و اگر چنین رسمی باشد به گمانم این قسمت را به طورکلی صرف نظر کنید همچنین قسمت بعد از آن هم ضیعف است آهنگِ شادم بر غمِ دنیا بتازداسبابِ شادی را به دفعِ غم بسازددر بازی عشقم، سپاهِ غم ببازدانگشت هایم سازِ شادی می نوازدبا برگ های نرم و رقصان و معطَّرملاحظه بفرمایید چه فاصله ای در فروماندگی در فرم و محتوا بین آنچه شما سروده آنچه شما سروده اید وانچه شما سروده اید دقیقا ساخت شاعر را توضیح داده اید و این زبان شعری شما را به نظم خالص تنزل داده است امیدوارم جسارتم را ببخشید به جز این مواردشروع و پایان مخمس شما و چند بند ابتدایی زیبا و رضایت بخش است بابت اشتراک و انتشار افکارتان و معرفی هرچه بیشتر مهربانو غزل آرامش از جناب عالی با سهم کوچک مخاطب عام سپاسگزارممحمدیزدانی” جوینده”

    • سلام و درود
      نقد بلند بالای زیبای شما را به دقت خواندم و از قدرت قلم و شعور ادبی شما لذت بردم.
      آنچه در این نقد عالی و جاودانه به چشم می خورد ایرادی جدی بر مخمس نیست و تتها در دو بند نظر آن ادیب و شاعر گرانمهر مبنی بر اینکه بند ها زبان شعری ندارد و نظم خالص است، می باشد
      اما انجا که فرموده اید :
      برای شناساندن هرچه بیشتر شعرو شاعرمرجع ملکه ی شعرپاک مهربانوغزل آرامش و در این نیت خالصانه استادهیچ تردیدی نیست را با تمام وجود تایید می کنم باور بفرمایید اگر چه تمام آثار خانم غزل آرامش شاهکار می باشند ولی گاهی اوقات ان هم. در شرایط خاص روحی برخی از اشعار خانم آرامش در من اثری شگرف برجای می گذارد که یکی از آن ها همین غزل ملکه ی شعر پاک است.
      زمانی که من تحت تهمت های ناروای هولناکی قرار گرفته بودم و سزای نیکی خود را با کهکشانی از بدی و رذالت و فرومایگی می دیدم، از درد نای نفس کشیدن رانداشتم به سختی از جای برخاستم و با هزینه ای سنگین وبسایت شعر پاک را تاسیس کردم(20000 دلار، دلار 1000 تومان) . خب در آن شرایط روحی ناگهان با این غزل حماسی _ معرفتی خانم غزل آرامش مواجه شدم شاید باور نفرمایید ولی این مخمس بصورت بداهه و در کمتر از 15 دقیقه سروده شد.
      در شعر نو، غزل خانم آرامش هنوز در حال نمایش شعر زیبای خود بود که بنده این مخمس را برای ملکه شعر بصورت کامنت به دفتر شان ارسال کردم.
      داستان آش نخورده و دهان سوخته بود مضافا اینکه به حقیقت هستی سوگند هرگز در مخیله ی من خوردن آش نقش نبسته بود.
      نمی خواهم ادامه ماجرا که دست الهی وارد ماجرا شد و چه غوغایی بپا کرد را بیان کنم.
      خواستم فقط عرض کنم این مخمس بداهه ای بیش نبود و حال که آماده برای چاپ می شود دست نیاز به سوی بزرگان انجمن ادبی پاک دراز کرده تا مخمس ها را به خانه ی سلامت برسانند.
      مهم سلامت بودن مخمس هاست حال اگر با بزرگواری شما حتا با راهنمایی های بیشتر ان دو بند قوی تر شوند تا ابد دعاگو و رهین محبت شما خواهم بود.
      مخمس بعدی تضمین شعری معروف از جناب ناصر خسرو می باشد که پیشاپیش برای سلامتش از شما دعوت به همکاری می کنم.
      یک نکته یادم رفت بگویم بنده می توانم برخی از اشعار را بصورت خصوصی برای بزرگان شعر و ادب ارسال کنم تا به درمان انها بپردازند، اگر در سایت دست به این اقدام زده ام علتش این است که درسی برای جوانان انجمن باشد تا با جان دل طالب نقد شوند، نقاد دست خداست و دست خدا انسان را به سر متزل مقصود میرساند.
      در پایان دست مهربانتان که بوی باران را می دهد صمیمانه و از راهی دور می بوسم.

      ارادتمند همیشگی شما _ طارق خراسانی

      در پناه خدا سلامت باشید 🙏❤️🙏

      • درود استاد طارق خراسانی گرانقدر من در حال ویرایش و جمله بندی بودم که متاسفانه قسمتی از نگارشم حذف شد مطلب اکنون آماده است پوزش می طلبم

        • با سلام مجدد
          متأسفم از این اتفاق
          استاد عزیز برای بنده هم بارها این اتفاق رخ داده است که مطلبی نوشته و ارسال را کلیک کرده و مطلب ناپدید شده است،
          پیشنهاد می کنم قبل از ویرایش یا ارسال از مطلب خود کپی تهیه بفرمایید.

نظرها 14 
  1. درود بیکران استاد خراسانی
    بسیار زیبا و دلنشین و ژرف می سرایید
    قلمتان سبز ،اندیشه والای شما زلال ابدی
    🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹

    • روح پدرت شاد تو را معرفت آموخت
      سلام عزیز طارق

      سپاس از حضور گرمت

      در پناه خدا
      🙏🌹🙏

  2. خسرو فیضی

    دی 4, 1400

    . بیکران درودهایم نثارتان باد 🌺
    . خلق چنین سروده شاهکارگونه به فرهیختگی
    . هُشیاری و گران اندیشی که اینسان به گوهر کلام
    . آمیخته و عطر خوش فرزانگی می پراکند 🌺
    . هنری ست شایان تحسین و تمجید و تشویق ها
    . شاعری خراسانی که اینسان بر رطل گران سخن
    . می کوبد به زیبایی پنداری بایسته و سرشاری
    . منطقی شایسته 🌺
    . استاد گرانمهرم بیت بیت سروده ی نابتان درسی
    . نو برایم داشت . و من همچنان می آموزم به
    . شیفتگی و شور 🌺
    . بمان و بتاب بزرگوار خراسانی 🌺🌿🌿🌹🌹🌿🌿🌺

    • سلام شاعر توانای پاک

      سپاس ار حضور همیشه گرمت

      در پناه خدا 🍃🙏🌹🍃

  3. فریبا نوری

    دی 4, 1400

    درودها استاد خراسانی گرانقدر

    صبح این اثر زیبا را خواندم و بر هر دو شاعر گرانسنگ درود فرستادم

    چون امر به نقد فرمودید گفتم سر فرصت مجددا و با دقت بیشتر بخوانم و بعد نظر دهم بار دیگر خواندم و لذت بردم نکته خاصی به ذهنم نرسید شاید مصراع
    “قومی چو شمشیری ز آب کینه تیزند” را بتوان به لحاظ سلاست ارتقا داد، و در مصراع “تصویرهای بوسه هایم جاودانه” بتوان از جمع همزمان مضاف و مضاف الیه پرهیز کرد هرچند در فارسی امروز این امر کاملا پذیرفته است.

    با درود بیکران و سپاس فراوان از به اشتراک گذاشتن این آثار زیبا

    🌷🌿🌷🌿🌷🌿🌷

    • سلام و درود بر فرزانه بانوی پاک

      خوشحالم که از عزیزانم. خواسته ام بر سلامت مخمس ها مرا یاری کنند.
      مصرعی که باید مهندسی شود.
      قومی چو شمشیری ز آب کینه تیزند می باشد زیرا با آب تیغه ای تیز نمی شود بلکه برای استحکام تیغه را اب می دهند، لذا چنین شد:
      قومی چو شمشیری ز سنگ کینه تیزند
      جهت اطلاع در حال حاضر هنوز تیغه های چاقو و داس و ابزارهای برنده را با سنگ. تیز می کنند

      مورد بعد که تایید آن گهر بانو را می طلبد در خصوص این مصرع است:
      تصویرهای بوسه هایم جاودانه
      که شد :
      نقش تمام بوسه هایم جاودانه .

      اگر تغییرات را تایید بفرمایید ویرایش را انجام خواهم داد.

      سپاس از نگاه مهربان و حضور موثر شما بزرگوار

      در پناه خدا…… 🙏🌹🙏

      • فریبا نوری

        دی 4, 1400

        درودهای بسیار استاد خراسانی گرانقدر

        در مورد ” قومی چو شمشیری ز سنگ کینه تیزند” به نظرم جایگزینی سنگ به جای آب به لحاظ معنایی، ویرایش عالی ست اما به نظرم یک ویرایش نحوی نیز برای به کمال رسیدن سلاست این مصراع مورد نیاز است چون “ی” در” شمشیر ی” صرفاً به ضرورت وزن آمده، اگر بتوان آن را حذف کرد بسیار عالی خواهد شد. شاید با جانشینی کلمه‌ ای به جای شمشیر که همین کارکرد را داشته باشد بتوان به این مقصود رسید.

        در مورد تصویرها و بوسه‌ها به نظرم ویرایشتان عالی است
        “نقش تمام بوسه‌هایم جاودانه” بسیار بسیار زیبا شد

        با درودهای بیکران

        🌷🌿🌷🌿🌷🌿🌷

        • سلام

          ضمن تشکر
          فکر کنم این مصرع هم خوب شده باشد

          قومی بسان تیغِ کینه، تیزِ تیزند

          • فریبا نوری

            دی 4, 1400

            درودها استاد خراسانی ارجمند
            بسیار عالی شد این مصراع، و این بند
            چه قدر زیبا:

            قومی بسان تیغ کینه تیز تیزند
            قومی که آبِ روی مردم را بریزند
            چون ظهر تابستانِ شرجی، جان ستیزند
            از سایه سارم خستگی ها می گریزند
            آغوش سبزم ، لانه ی سار و کبوتر

            👏👏👏👏

          • از لطف و همت عالی شما این مخمس به خانه ی سلامت رسید
            سپاس از توجه و وقتی که گذاشتید. 🌿🙏🌹🙏🌿

  4. من که فقط لذت بردم این همه نوشتن وپر مغز نوشتن هنر وتبحر یک شاعر تواناست
    دستمریزاد استاد👌👌👌🌸🌸

    • سلام لیلای عزیزم

      فدای تو مهربان

      سپاس از مهر حضورت

      در پناه خدا 🍃🙏🌹🌿

  5. علی معصومی

    دی 4, 1400

    درود حضرت استاد
    🌺👏👏👏👏👏👏

    • سلام. و درود بر دوست گرانمهرم

      سپاس از مهر حضورتان

      در پناه خدا 🌿🙏🌹🌿

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا