🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
گل، پُر از عاشقانه بودن بود
کار پروانه، غم زُدودن بود
شبنم اهل وفا نمودن بود
چشمه در حال دل سرودن بود
در چمنزارهای شهر شما.
محمدعلی رضاپور
(مکتب ادبی نورگرایی:
ترسیم طبیعت و سنت با قلم موی معنویت بر بوم پسامدرن)
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (5):
کاربرانی که این شعر را خوانده اند (9):
تیر 7, 1401
سلام در شهر یا روستا؟
در شهر به نظر می رسد کمتر ازین خبرها باشد روستا را نمی دانم
به زمانی که محبت شده همچون افسانه
به دیاری که نیابی خبری از جانانه
دل رسوا دگر از من تو چه خواهی دیوانه
از آواز دلم زمزمه ی ساز دلم من به فغانم
پاسخ
تیر 7, 1401
سلام و درود و سپاس،
به زمان فعل در جایگاه قافیه ی لخت های غیر پایانی سروش
توجه بفرمایید!
احتمالا مشکل تان حل
می شود.
پاسخ
تیر 7, 1401
بله متشکر البته آوردن زمان گذشته الزاما دلالت نمی کند که زمان حال چنین نیست
در مورد سروش و فغان از سروش اگر مقصود به زمانی که محبت… است آن گویا اثر جناب بیژن ترقی با آهنگ سازی مرحوم یاحقی است و پیش از ابداع سروش سروده شده است
پاسخ
تیر 7, 1401
در این باره ظرایفی هست.
دوست دارم برداشت شما از سروش بالا را دقیق تر بدانم.
همچنين،
متن آهنگی را که فرمودید، دیدم.
شما خلاصه ای از آن را آورده بودید و البته ادامه داشت و یقینا در قالب سروش نبود.
پاسخ
تیر 7, 1401
می گویند شنیدن کی بود مانند دیدن ولی اینجا باید گفت کی بود دیدن به مانند شنیدن آهنگ را بشنوید
خدا را شکر که سروش نبود
اما در مورد اثر
به نظر می رسد سخن از زیبایی هایی است که در گذشته بود و اکنون نیست عصر جدید چیزهایی را شاید بخشید ولی با بهایی بسیار سنگین
البته “در حال” فکر کنم مثلا اگر “هم اهل” بود بیشتر با این برداشت تناسب داشت والله عالم
پاسخ
تیر 7, 1401
احسنت، برداشت مناسبی داشته اید.
مطلبی هم اضافه شود:
سروش بالا بطور ویژه در مکتب ادبی نورگرایی است.
در مکتب نورگرایی،
نوستالژی می تواند به کار بیاید اما توقف در نوستالژی، جایز نیست یعنی محدود به نوستالژی نیست بلکه آن را سکوی پرتاب می داند.
در این سروش هم هرچند زیبایی حسرت برانگیز گذشته، برجسته شده است،
دستیابی دوباره به آن یا مشابه آن، اکنون نیز ناممکن نیست.
شاعر می گوید:
در چمنزارهای شهر شما،
یعنی این جاهایی که اکنون شهر ند، زمانی چمنزارهایی بوده اند با توصیفاتی که در لَخت های پیشین آمده است
و می گوید: شهر شما،
یعنی شهری که شاعر، آن را از خود نمی داند یا خود را از آن(هرچند حتی ممکن است در آن جا زندگی کند).
بله، بیان سروش، نوستالژی صرف نیست و امکانش هست که مانند آن چمنزاران باصفا را در شهری دیگر – که شاعر بتواند خود را بدان نسبت دهد-
پیدا کرد (پارک و فضای سبز دارای صفای حقیقی، نه فقط ظاهر زیبا)
یا این که در روستاهایی باصفا بتوان مانند آنها را یافت.
به یاد داشته باشیم که
مکتب ادبی نورگرایی
بطور خیلی خلاصه:
ترسیم طبیعت و سنت با قلم موی معنویت بر بوم پسامدرن است.
پاسخ
تیر 7, 1401
بحثی گویا هست در مورد اینکه چه شد بشر به فکر ساخت پارک افتاد اگر فلسفه وجودی پارک و … شناخته نشود قاعدتا نمی توان روح حاکم بر آن را درک و تسخیر نمود
پاسخ
تیر 7, 1401
به هر حال، شهرها نیز بی نیاز از طبیعت نیستند.
پاسخ
تیر 7, 1401
سلام دوست گرامی
زیبا بود احسنتم
🌺🌺🌺
پاسخ
تیر 7, 1401
سلام و درود و سپاس
جناب یغمایی عزیز
🌺🌺🌺🌸
پاسخ
تیر 7, 1401
روح مرحوم بیژن ترقی شاد باد پس در سروش سرایی نیز ید طولایی داشتند دریغ که روحشان خبر نداشت
پاسخ
تیر 7, 1401
🌹🌹🌹
پاسخ
تیر 7, 1401
جناب رضاپور عزیر
🌿🌹🌿🌹🌿🌹
پاسخ
تیر 7, 1401
❤️🙏
پاسخ
تیر 7, 1401
درود بر شما
موفق باشید
🌹🌹🌹
پاسخ
تیر 7, 1401
درود و سپاس تان
🌹🌹🌹🌹
پاسخ
تیر 8, 1401
درودها برشما 🌺🌺
پاسخ
تیر 8, 1401
درود ها و سپاس ها یتان 🌺🌺🌺
پاسخ
بستن فرم