🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
دل به دريا می سپارم
غرق در امواجِ نورم
در هجومِ بی امانش
غرق در فردایِ دورم
دل به دريا می سپارم
ديدنِ ناديدنيها
غمزه هایِ عارفانه
چيدنِ نا چيدنی ها
پلکهایِ خسته دارم
ديده هایِ بسته دارم
تابشِ انوار نورش
تا سحر دلخسته دارم
رنگها در پيچشِ نور
سنگها در بسترِ دور
زورقِ بشکسته ام
هر لحظه ای دل خسته دارم
دل به دريا می سپارم
يک سبد دُردانه در دل
اشکهایِ پاک و معصوم
خنده های کودکانه
لاله ها پرواز کردند
صد هياهو باز کردند
در سکوتِ خواهش نور
تا ابد آواز کردند
نور می رقصيد و چشمم
کور سو می زد دمادم
خارشِ پلکانِ بسته
نفس با من گشته همدم
سرو می خنديد و می گفت
ای طلوعِ آفرينش
سايه سارانست آنجا
ای شکوهِ هر فروزش
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند :
کاربرانی که این شعر را خوانده اند (3):
بهمن 29, 1398
محمدعلی رضاپور
بهمن 29, 1398
سلام و احترام
شما بزرگوار را دعوت می کنم به خوانش و ابراز نظر گرانقدرتان در این مطلب مهم در عرصه ی چند دهه ی اخیر ادبیات فارسی:
شعر سپید، آزاد از عروض یا دارای عروضِ آزاد؟
http://sherepaak.com/222456/——-
پاسخ
بستن فرم