درودها استاد رشنو گرانقدر
بسیار زیباست
داشتم فکر می کردم اگر ما بخواهیم برای لکوموتیو و بریل برابرنهاد فارسی بسازیم و در شعر بیاوریم؛
اولا چند درصد مردم ممکن است آن کلمات جایگزین را بفهمند؟
دوم این که آیا آن موقع نباید این معادلسازی ها را به استکان و سماور و کتری و قوری و سایر ابزار و امور روزمره هم تسری داد و برای هر وام واژه ای یک برابر نهاد جایگزین کرد؟
واقعیت این است که برابرنهادها اگر قبل از جایگزینی وام واژه ها در زبان عمل نکنند اهل زبان آن را نخواهند پذیرفت و پس خواهند زد . اصل اقتصاد زبانی هم اجازه نمی دهد وقتی کلمه ای برای بیان یک مفهوم در یک زبان جا افتاده (کاری به ریشه لغت ندارد) ، یک کلمۀ دیگر دقیقا به همان مفهوم داشته باشیم.
لکوموتیو و بریل الان آنقدر در فارسی جا افتاده اند که آنها را کلمۀ خودی تلقی کنیم ضمن اینکه ما کلمات وام گرفته شده (به حسب ضرورت) را بر اساس قواعد زبانی و واج آرایی خودمان تغییر می دهیم و آن ها را بر اساس اصول زبان خودمان تلفظ می کنیم، می نویسیم و به کار می بریم.
سلام و درودها بسیار
بر بانوی گرانقدر
سپاس از دقت نظرتون عالی بود و واقعییت دارد
اینها حتی اگر معادل داشته باشند به اندازه ی این واژه های وارد روی زبان نیستند و مخاطب دچار سردر گمی بیشتر خواهد گشت و مصافا کلمات دخیل در زبان به وفور وجود دارد که دخیل گفته می شوند وارد زبان گردیده و آنقدر در محاورات و
ادبییات حتی کاربرد پیدا کرده اند که جزوی از زبان گردیده و راهگشای بیان و رسانای گفتمان ما شده اند ولباس دستور زبان پوشیده اند و در کادر گفتمان ما زیر قواعد زبان رفته اند و شناسنامه ی فار سی گرفته اند و تابعییت زبان را بقولی پذیرفته اند
و مزید کار برد زبان فارسی شده اند و البته من برای بریل منظور داشتم ایهامی و برای لکوموتیو معادل به ذهنم نرسید
الان لکوموتیوران داریم که ترکیب فارسیست و صفت تلقی می شود و هزار ویک مثال دیگر درباب واژگان دخیل و نیز به واقع شاید در صد زیادی از زبان فار سی کلمات دخیلند اعم از عربی و روسی و فرانسوی و ترکی وغیره ..
که تابعییت زبان فارسی را پذیرفته اند
و اینگونه واژگان که در کادر و کار کرد
دستو ر زبان قرار بگیر ند مشکلی نیست کاربردشان بلکه به غنای زبان کمک خواهد شدبا ارادت و سپاس از دقت نظر حضرتعالی
پاسخ
دی 24, 1400
سلام این معادلها در فرهنگ آبادیس توسط برخی کاربران پیشنهاد شده است
لوکوموتیو=دنباله ران
قطارکِش ( غتارکِش )
کِشَنده، کِشگر ، کِشَن ، کِشران ، کِشبَر ، کِشرو
لوکَنده ( شتر جلوی کاروان را لوک می گفتند.
جُنبو ( از جُنباندن )
مایَنده ، مادار ، مودار ( از مودن و مادن به مینه اندازه گرفتن و به پیمیده ( فهمیده یا مفهوم ) حرکت کردن و هرکیدن یا ارکیدن )
دی 24, 1400
سلام و درود و عرض ادب و ارادت
جناب استاد رشنو
بسیار زیبا و ستودنی.
پیروز و بهروز باشید در پناه خدا ❤️🙏
پاسخ
دی 24, 1400
سلام اثری عمیق
لغاتی که آوردید معادل ندارد؟
پاسخ
دی 24, 1400
درودها استاد رشنو گرانقدر
بسیار زیباست
داشتم فکر می کردم اگر ما بخواهیم برای لکوموتیو و بریل برابرنهاد فارسی بسازیم و در شعر بیاوریم؛
اولا چند درصد مردم ممکن است آن کلمات جایگزین را بفهمند؟
دوم این که آیا آن موقع نباید این معادلسازی ها را به استکان و سماور و کتری و قوری و سایر ابزار و امور روزمره هم تسری داد و برای هر وام واژه ای یک برابر نهاد جایگزین کرد؟
واقعیت این است که برابرنهادها اگر قبل از جایگزینی وام واژه ها در زبان عمل نکنند اهل زبان آن را نخواهند پذیرفت و پس خواهند زد . اصل اقتصاد زبانی هم اجازه نمی دهد وقتی کلمه ای برای بیان یک مفهوم در یک زبان جا افتاده (کاری به ریشه لغت ندارد) ، یک کلمۀ دیگر دقیقا به همان مفهوم داشته باشیم.
لکوموتیو و بریل الان آنقدر در فارسی جا افتاده اند که آنها را کلمۀ خودی تلقی کنیم ضمن اینکه ما کلمات وام گرفته شده (به حسب ضرورت) را بر اساس قواعد زبانی و واج آرایی خودمان تغییر می دهیم و آن ها را بر اساس اصول زبان خودمان تلفظ می کنیم، می نویسیم و به کار می بریم.
با درود بیکران
🌷🌷🌷
پاسخ
دی 24, 1400
سلام و درودها بسیار
بر بانوی گرانقدر
سپاس از دقت نظرتون عالی بود و واقعییت دارد
اینها حتی اگر معادل داشته باشند به اندازه ی این واژه های وارد روی زبان نیستند و مخاطب دچار سردر گمی بیشتر خواهد گشت و مصافا کلمات دخیل در زبان به وفور وجود دارد که دخیل گفته می شوند وارد زبان گردیده و آنقدر در محاورات و
ادبییات حتی کاربرد پیدا کرده اند که جزوی از زبان گردیده و راهگشای بیان و رسانای گفتمان ما شده اند ولباس دستور زبان پوشیده اند و در کادر گفتمان ما زیر قواعد زبان رفته اند و شناسنامه ی فار سی گرفته اند و تابعییت زبان را بقولی پذیرفته اند
و مزید کار برد زبان فارسی شده اند و البته من برای بریل منظور داشتم ایهامی و برای لکوموتیو معادل به ذهنم نرسید
الان لکوموتیوران داریم که ترکیب فارسیست و صفت تلقی می شود و هزار ویک مثال دیگر درباب واژگان دخیل و نیز به واقع شاید در صد زیادی از زبان فار سی کلمات دخیلند اعم از عربی و روسی و فرانسوی و ترکی وغیره ..
که تابعییت زبان فارسی را پذیرفته اند
و اینگونه واژگان که در کادر و کار کرد
دستو ر زبان قرار بگیر ند مشکلی نیست کاربردشان بلکه به غنای زبان کمک خواهد شدبا ارادت و سپاس از دقت نظر حضرتعالی
پاسخ
دی 24, 1400
سلام این معادلها در فرهنگ آبادیس توسط برخی کاربران پیشنهاد شده است
لوکوموتیو=دنباله ران
قطارکِش ( غتارکِش )
کِشَنده، کِشگر ، کِشَن ، کِشران ، کِشبَر ، کِشرو
لوکَنده ( شتر جلوی کاروان را لوک می گفتند.
جُنبو ( از جُنباندن )
مایَنده ، مادار ، مودار ( از مودن و مادن به مینه اندازه گرفتن و به پیمیده ( فهمیده یا مفهوم ) حرکت کردن و هرکیدن یا ارکیدن )
پاسخ
دی 24, 1400
درودها استاد رشنو عالیقدرم
چونان همیشه عالی سرودید
دستمریزاد👏👏👏👏🌈💐
پاسخ
بستن فرم