🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
می زنی آتش خرابی دل به بار
رو به عمران با خرابی دل چه کار
گاه چون بهلول دانا زندگی
همچو مجنون دور از شهری دیار
گر تقلّایی کنم عابر ز روز
خسته ام از روز و از خود روزگار
کی فرج حاصل به امیدی دلا
همچو ماهی آسمان چشم انتظار
دی کنم یادی امیدی لا به روز
گرگسان افراد بینم جلوه یار
گاه در بُهتی بمانم حیرتی
از تباهی روزگاری کی فرار
یاد کردم کودکی را لحظه ای
همچو خوابی خوش برایم ماندگار
حدِّ تکلیفی چه کاری ای خدا
معتکف دیری شدم همچون مزار
رو به خاموشی چراغی روشنی
با امیدی لحظه ای دارم قرار
والیا گویی به ما اسرار را
منزلی را ترک چون لیلی نهار
ولی اله بایبوردی
26 / 07 / 1398
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (4):
کاربرانی که این شعر را خوانده اند (7):
آبان 17, 1398
سلام و درود
جناب بایبوردی نازنین
نغمه هایت جاودان باد
ارجمند
🌺🌸🌺🌸🌷🌸🌷🌸🌺🌸
شادکام باشید
پاسخ
آبان 17, 1398
سلام
استاد معصومی بزرگوار
سپاس از دیدگاه ارزشمندتان
در پناه ایزد منّان
🌸🌸🌺🌷🌺🌸🌸
پاسخ
آبان 17, 1398
درودبیکران عالی بود. موفق باشید
پاسخ
آبان 17, 1398
سلام
استاد نوروزی عزیز
ممنون از حضور سبزتان
در پناه حق
🌸🌸🌺🌸🌸
پاسخ
آبان 17, 1398
درود بر شما استاد
پاسخ
آبان 17, 1398
سلام
استاد چهارمحالی ارجمند
تشکر از دیدگاه ارزشمندتان
در پناه خدا
🍃🍃💐🍃🍃
پاسخ
آبان 17, 1398
زیباست گرامی
درودها تقدیمتان🌺
پاسخ
آبان 18, 1398
سلام
سرکار خانم طالبی
سپاس از همراهی تان
🌸🌸🌺🌷🌺🌸🌸
پاسخ
آبان 17, 1398
قلمتان نویسا
سپاس از اشتراک گذاری
مانا باشید به مهر بزرگوار💐🙏
پاسخ
آبان 18, 1398
سلام
سرکار خانم امینی
با تشکر از حضور سبزتان
🍃🍃🌷🌸🌷🍃🍃
پاسخ
آبان 17, 1398
👏🍃🌹درودشاعرگرامی
پاسخ
آبان 18, 1398
سلام
سرکار خانم راسخ
ممنون از خوانش صمیمانه تان
🌺🌺🌸🌺🌺
پاسخ
بستن فرم