🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
ماجرا را پایانی نیست
حتّی نقطه سر خط
وقفه ی دیگریست .
همیشه ی هر هنوز
جاری روان را
زخمی هزار سکوت
می کشد به دوش …
هیچ سکوتی موج را در دل نشکست
قطرات و لحظات چشمناکیم
همهمه ی بی گمان شایان ستارگان دریاست ،
کمرکش و نظر پرست از
کمانه های آفتابگردان،
کش و قوسهای نگاه
ج ن ب ش و جوشش
شعریست تر
در رگهای گیاه
آفتاب می خواهد
بی تاب تاب
با همه ی ابر و های ، های باران
ریسه می بندد
پیش پا
فقط جنون ، افیون نیست
شالیزار می روید از
زلال پریشان گیسوان نگاه
وپنجه رفته در پنج انگشتان ستاره
تا صعوبت بشکند روشنی
در خت بروید
ستبر در می دان نفس
همیشه سبز
تا
رویت اهتزاز
بی هیچ امّا و اگر .
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (4):
کاربرانی که این شعر را خوانده اند (7):