![اله یار خادمیان](https://sherepaak.com/wp-content/uploads/2019/01/avatar_35-e1600831477791.jpg)
🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
هستی همه را حکایت نی دیدم
در هر نفسی شکایت نی دیدم
روزی که سر بریده بر نی می رفت
رفتن همه را روایت نی دیدم
پیراهن گل دریده من خاموشم
خواب همگان پریده من خاموشم
هفتاد و دو لاله سبز شد در آتش
آتش به جنون رسیده من خاموشم
یک لیلی و صد هزار مجنون، آتش
یک شاخه گل نماز در خون ، آتش
لبخند میان خون و آتش می زد
دریا که شد از درون و بیرون آتش
بوی نفس بهار بود آه نبود
آن واقعه یک بهار کوتاه نبود
محبوب و مراد کاروان می دانست
غیر از گذر از مسیر خون راه نبود
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (7):
کاربرانی که این شعر را خوانده اند (11):