🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

 رقص عشق

(ثبت: 251574) مهر 7, 1401 

 

در زیر نور ماه
تا حرفِ نظمِ خلوتِ اشیاست
تاجی بباف روی سرم تا
بسپارمش به دست نسیمت

آنک لطیف‌تر
از برگ هر گلی که تکان می‌دهد نسیم
بر تار دل بزن

خون حیات‌بخش!

شب‌های روشنت
بطلان سایه‌های دروغینِ رنگ را
تا رقصِ عشق و نور و خِرَد پیش می‌برد

در قوس نیمروز
گرمای با اصالت چشمانِگاه تو
خورشید باوقارِ بهارست
در آشیانه‌ام

– پژواک جویبار –

حالا شراب کهنۀ من
پیچک بیاورم
تا کوچه‌باغ را
از تاج موی دختر انگور پر کنیم؟!

یا پیش از آن نخست
اندازۀ تمامیِ اعصارِ هر دو مُلک
ساعت بیاورم
با عطر مریم و افق ابرهای شاد؟!

 

#فریبا_نوری
پنجم مهر ۱۴۰۱

 

 

 

 

نقدها
  1. شعری که می تواند قلب خواننده را لمس کند
    «آنک لطیف‌تر
    از برگ هر گلی که تکان می‌دهد نسیم
    بر تار دل بزن»

    درد مردمان زمانه اش را می شناسد
    و برای آنها که توان بیان دردهایشان را ندارند و آرزوهایشان را
    به زبان نمی آورند
    می نویسد و امید می دهد

    «خون حیات‌بخش!
    شب‌های روشنت
    بطلان سایه‌های دروغین را
    تا رقص عشق و نور و خِرَد
    پیش می‌برد»

    شعر، برای مردمانی نوشته شده که بیش از هر زمان و هر مکان دیگری
    اکنون و اینجا به خون حیات بخش محتاجند.
    خونی که از واژه ها می جوشد و بخاطرش می شود به قلم قسم خورد.

    ذهن خلاقی پشت ترکیب‌سازی‌های تازه است که شعر را
    از اطناب بی نیاز می کند.
    تصویرپردازی ها به گونه ای است که طبق عادت و بی‌تلاش ذهنی به دست نیاید و همین شرکت دادن مخاطب در کشف تصاویر، لذت و حظ بیشتری به ارمغان می‌آورد.

    «حالا شراب کهنۀ من
    پیچک بیاورم
    تا کوچه‌باغ را
    از تاج موی دختر انگور
    پر کنیم؟»
    .
    .
    .

    سلام و سپاس شاعر
    🌹🌹🌹

    • فریبا نوری

      مهر 8, 1401

      درودها بانو عسکری عزیز

      سپاس بی پایان از مهر حضور

      نیز از دریافت نظر و نقد تحلیلی ارجمندتان بر این کار

      🌈🌷🌈🌷🌈🌷🌈

  2. م . مانا

    مهر 12, 1401

    سلام
    دو عبارت معترضه داریم ( که نمی دانم معادل پارسی اش چه می شود ) که سعی کردم به جای توجه به تمامی شعر ، روی این دو عبارت تمرکز کنم و ببینم چه ارتباطی می توانند با هم داشته باشند و چگونه با سایر اجزای سروده تماس دارند ؟

    ۱- خون حیاتبخش
    ۲- پژواک جویبار

    خون حیاتبخش در واقع می تواند یک پارادوکس باشد . یعنی با اینکه نقش خون در بدن کاملا حیاتی ست ، اما خون ریخته شده در مفهوم ظاهری و عینی بوی مرگ می دهد . و اگر خونهای ریخته شده را زندگی بخش بدانیم به معنای انتزاعی آن نظر کردیم . خود بنده با خواندن این عبارات بیشتر از آنکه ذهنم به سمت رگ و عروق و شرایین برود ، به سمت “” خیابان “” رفت . و همان معنا را از رابطه ی خون و حیات دریافتم که شاید هر شهروندی در این ایام .

    … حالا اگر این خون از قطره ها فراتر رفته و با خونهای ریخته شده ی دیگر بیامیزد ، آنگاه جویبار خواهد شد و پژواک چنین جویباری چه می تواند باشد جز ” شرابی کهنه ” ( شادی و کامروایی ) که ” کوچه باغ ” ( جامعه ) را از ” تاج موی دختر انگور ” پر کند ؟ ( شاید اگر بیشتر بگویم لطف عبارت را خش بیندازم . دختر انگور رازی ست میان ما که فهمیدنی ست بی آنکه گفتنی باشد )

    مانا

    • فریبا نوری

      مهر 12, 1401

      درود جناب مانای ارجمند

      سپاس بی پایان از مهر حضورتان

      و نیز از دریافت دیدگاه و تحلیل ارجمندتان بر این کار

      🌷🌷🌷🌷🌷

  3. درود و احترام مجدد بزرگ بانوی ادبیات استاد نوری ارجمند
    بابت تاخیر در پاسخ پوزش می طلبم چند روزی است در مسافرت بوده و هستم و فرصت مطالعه و نوشتار برایم فراهم نیست مرور مطالب و اشعارتان همواره درس گفتار هایی پژوهشی و ارزشمندندکه هریک فصلی در تعامل ادبی می گشایند امیدوارم شایستگی این تعامل را داشته باشم از حسن اعتمادتان سپاسگزارم تا درودی دیگر….

نظرها 22 
  1. سلام و درود استاد بانو
    بسیار زیبا است
    شادکام باشید
    🌹🌹🌹🌹🌹

  2. علی معصومی

    مهر 7, 1401

    درودها و عرض ادب و ارادت
    استاد بانو نوری ارجمند
    🔷️🔷️🔷️
    “پیچک بیاورم
    تا کوچه‌باغ را
    از تاج موی دختر انگور
    پر کنیم؟”
    بسیار زیبا سروده اید
    ◇تا حرفِ نظمِ خلوتِ “اشیاء است”

    • فریبا نوری

      مهر 7, 1401

      درودها استاد معصومی گرانقدر

      سپاسگزارم از مهر حضور و دریافت نظر گرامی تان
      به ویژه از دریافت نقد و پیشنهادتان بر سطر خلوت اشیا

      🌷🌷🌷

  3. طارق خراسانی

    مهر 7, 1401

    بی هیچ شکی شما یک فزشته اید
    درودتان 🌹🌹🌹

    • فریبا نوری

      مهر 7, 1401

      درودها استاد خراسانی گرانقدر

      سپاس بسیار از مهر حضور و محبت سرشارتان

      🌷🌷🌷

  4. آنک لطیف تر
    از برگ هر گلی که تکان می دهد نسیم
    بر تار دل بزن

    سلام و درود و دست مریزاد

    🌿🌹🌹🌹🌿

    • فریبا نوری

      مهر 8, 1401

      درود و سپاس از مهر حضورتان جناب رضاپور گرانقدر و سپاس از اشتراک بند انتخابی تان 🌷🌷🌷

  5. سلام
    درود بر این همه ذوق و احساس

    «از برگ هر گلی که تکان می‌دهد نسیم»»

    قلمتان سبزو نوبسا
    وجودتان شاد و سلامت
    💐💐💐💐

    • فریبا نوری

      مهر 9, 1401

      درود جناب ذکاوتمند گرامی
      سپاس از لطف حضور و بیان نظر گرامیتان
      🌷🌷🌷

  6. منصور فرزادی

    مهر 13, 1401

    درود و عرض ادب به بانو نوری ارجمند
    تشکر از نظر لطفتان و خیرمقدم
    امید که سعادت همراهی با شاعران این تارنمای وزین با من باشد
    شعری بااحساس و بسیار زیبا که بارها ارزش خواندن دارد
    آنقدر یکپارچه و منسجم است که جداکردن بخشی از آن بی انصافی ست به کل این شعر عالی،
    شعری روان با شوری بی پایان و درخششی بیکران موفق و مؤید باشید
    قلمتان سبز و جاودان💐💐💐

    • فریبا نوری

      مهر 13, 1401

      درود جناب فرزادی گرانقدر

      و سپاس بسیار از مهر حضورتان
      و نیز از دریافت نظر گرامیتان بر شعر

      🌷🌷🌷🌷

  7. درود بزرگ بانوی ادبیات امروز
    استاد نوری ارجمند
    بسیار عالی و تاثیر گذار و به هنگام سروده اید شعر و شرح عالی مقام است بهره بردم
    احترام و سپاس 🌹🌹🌹🌹🌹

    • فریبا نوری

      مهر 13, 1401

      درودها جناب یزدانی ارجمند
      نخست اجازه دهید مراتب شادیم را از حضور دوباره ی شما در این انجمن ابراز دارم که به حق یکی از تاثیر گذارترین قلمهای آموزنده در کانون شعر و نقد این محفل بوده اید
      سپس خوشحال و سپاسگزارم از مهر حضورتان بر این شعر و دریافت نظر گرامیتان بر آن
      امید که حضورتان پایدار باشد و همراهیتان مستدام
      چنانچه فرصت داشتید خوشحال می شوم سه مطلبی را که در هفته اخیر در بخش نقد نوار چرخان سایت روی اشعار دوستان جناب مولایی جناب لاهیجی و جناب پرناک گذاشته ام مطالعه بفرمایید و چنانچه نظر ، پیشنهاد یا انتقادی داشتید هم اندیشی بفرمایید.
      🌹🌹🌹🌹🌹

  8. با اینکه با قلم شما آشنا هستم ولی به خوبی می توان در این سروده , شاعری را دید که قلم اش در حال پوست اندازی ست . تولدتان فرخنده خانم نوری ارجمند

    👌👏🌺

    • فریبا نوری

      مهر 15, 1401

      درودها استاد بختیاری گرانقدر

      خوشحال و سپاسگزارم از مهر حضورتان

      و خوشحالترم از دریافت نظر ارجمندتان

      و باز هم خوشحالترم برای این که تولد و تحول در قلم شاعر را مثبت ارزیابی کردید

      امیدوارم با حضورتان در این انجمن و راهنمایی های بهنگام و دست گیری ارجمندتان این قلم به کمال مطلوب خودش نزدیک شود

      و راستی یک سوال در مورد این شعر داشتم
      بسیاری از دوستان در دو سایتی که عضو هستم این شعر را یک سپید خوب ارزیابی کردند می خواستم ببینم از منظر ارجمند شما که در شعر نیمایی صاحبنظر و حتی نظریه پرداز هستید وزن نیمایی این شعر محسوس نیست یا در جا/ جاهایی دچار اختلال شده است که خوانندگان حرفه ای (شاعران) آن را یک شعر سپید ارزیابی نمودند؟

      • با درود دیگربار
        رقص عشق / یک شعر نیمایی ست که در بحر مضارع سُروده شده . اینکه چرا آن دوستان این شعر نیمایی را ” سپید ” تشخیص داده اند را نمیدانم . به جز دو سه موارد جزِئی , وزن شعر بسیار عالی رعایت شده . آن دو سه مورد هم قابل رفع هستند .
        قبل از آنکه وارد بررسی وزنی شعر نیمایی بالا بشویم لازم هست مقدمه ای را در باب بحر مضارع و کاربردش در عروض نیمایی , مقدمه ای را عرض کنم .
        تکرار دو رکن سالم ( مفاعیلن ) و ( فاعلاتن ) وزن اصلی بحر مضارع را می سازند.
        1- مفاعیلن فاعلاتن مفاعیلن فاعلاتن
        در عروض چنانچه هجای بلند آخر “مفاعیلن” و یا “فاعلاتن” را به هجای کوتاه تبدیل کنیم , به آن زحاف مکفوف میگویند .
        مکفوف “مفاعیلن” می شود “مفاعیل”
        مکفوف ” فاعلاتن” می شود ” فاعلات”
        با مکفوف کردن آن دو رکن اصلی , دومین وزن بحر مضارع ساخته می شود.
        2- مفاعیلُ فاعلاتُ مفاعیلُ فاعلاتُ
        در عروض , زحافی به نام ( اخرب ) داریم . اخرب یعنی هجای کوتاه ابتدای رکن را حذف کنیم و هجای بلند آخر رکن را به هجای کوتاه تغییر دهیم .
        اخرب ” مفاعیلن ” می شود ” فاعیل = مفعول ”
        سومین وزن بحر مضارع از تکرار اخرب مفاعیل + رکن سالم فاعلاتن بدست می آید .
        3- مفعولُ فاعلاتُن مفعولُ فاعلاتن
        چهارمین وزن بحر مضارع از (اخرب مفاعیلن) و (مکفوف فاعلاتن) + محذوف آخرین رکن بدست می آید
        آخرین رکن ما ( فاعلاتن ) هست . محذوف یعنی حذف کردن هجای بلند آخر رکن
        محذوف فاعلاتن می شود ( فاعلا = فاعلُن )
        پس چهارمین وزن بحر مضارع به این شکل است :
        4- مفعولُ فاعلاتُ مفاعیلُ فاعلن
        پنجمین وزن رایج بحر مضارع فقط در رکن آخر با وزن چهارم متفاوت است . یعنی بجای محذوف فاعلاتن از مقصور فاعلاتن استفاده می کنیم .
        مقصور یعنی هجای بلند آخر رکن را حذف کنیم و هجای بلند قبل از آنرا به هجای کشیده تبدیل کنیم
        مقصور فاعلاتن می شود ” فاعلان )
        پس وزن پنج بحر مضارع به این شکل است :
        5- مفعولُ فاعلاتُ مفاعیلُ فاعلان
        ……………………….
        آنچه گفته شد مربوز به عروض شعر کلاسیک است . و عروض کلاسیک بر مبنای تساوی رکنی در مصراع هاست . ولی در عروض نیمایی , الزام تساوی رکنی وجود ندارد . ( می توانند مساوی باشند و یا نباشند )
        پس در عروض نیمایی هر کدام از این 4 رکن که در این 5 وزن معرفی شدند می توانند رکن آخر مصراع باشند و هر کدام از این رکن ها که رکن آخری مصراع واقع شد به تعداد حروف آن رکن می توانید حذف کنید .
        اینکه نیمایوشیج می گوید عروض نیمایی پهنای باند بیشتری از عروض کلاسیک دارد به خاطر همین آزادی عمل هست .
        …………….
        بار دیگر به 5 وزن پرکاربرد بحر مضارع نگاه می کنیم :
        1- مفاعیلن فاعلاتن مفاعیلن فاعلاتن
        2- مفاعیلُ فاعلاتُ مفاعیلُ فاعلاتُ
        3- مفعولُ فاعلاتُن مفعولُ فاعلاتن
        4- مفعولُ فاعلاتُ مفاعیلُ فاعلن
        5- مفعولُ فاعلاتُ مفاعیلُ فاعلان
        شعر نیمایی رقص عشق در محدوده ی وزنی 4 و5 سروده شده است . و چنانچه شاعر بخواد علاوه بر 4 و5 وارد محدوده ی وزن 3 بشود به دقت بسیار بالایی نیاز دارد . و چنانچه شاعر بخواهد علاوع بر اوزان 3 و 4 و 5 وارد اوزان 1 و 2 بشود , اینجا دیگر به این راحتی ها نیست . و نیاز به گوشه ی گریز وزنی درون بحری دارد . اینکه این گوشه ی گریز وزنی درون بحری را بر مبنای کدام رکن ها و زحافات استخراج کنیم تا اختلال موسیقایی در شعر ایجاد نکند نیاز به تبحر و مهارت بسیار بسیار بالا دارد . اینطور نیست که ما بیائیم و مصراع هایی در هر کدام از این وزنها بسرائیم و آنها را پشت سرهم ردیف کنیم و بگوییم ببینید کاری نداشت . بله کاری ندارد ولی با اختلاف ریتم ایجاد شده چکار خواهید کرد . گوشه های گریز وزنی کارشان این است که جلو این اختلالات ریتمی را بگیرند . تازه آنچه گفته شد مربوط به گریز وزنی درون بحری هست . گریز بینابحری که مصیبتش صد چندان است و نیاز هست از چند گوشه ی گریز دوربرگردان وزنی ساخت . اینها را برای شاعرانی نوشتم که همه چیز را ساده تصور می کنند .
        برگردیم سراغ وزن عروضی شعر نیمایی رقص عشق .
        مانور وزنی در این وزن با در نظر گرفتن وزن 4 و 5 بحر مضارع به قرار زیر است :
        مفعولُ فاعلاتُ مفاعیلُ فاعلان
        مفعولُ فاعلاتُ مفاعیلُ فاعلا ( فاعلُن)
        مفعولُ فاعلاتُ مفاعیلُ فاعل ( فع لن)
        مفعولُ فاعلاتُ مفاعیلُ فاع
        مفعولُ فاعلاتُ مفاعیلُ فا ( فع)
        مفعولُ فاعلاتُ مفاعیلُ ف
        مفعولُ فاعلاتُ مفاعیلُ
        مفعولُ فاعلاتُ مفاعی
        مفعولُ فاعلاتُ مفاع
        مفعولُ فاعلاتُ مفا
        مفعولُ فاعلاتُ مف ( فع)
        مفعولُ فاعلاتُ م
        مفعولُ فاعلاتُ ( فاعلان)
        مفعولُ فاعلا ( فاعلُن)
        مفعولُ فاعل( فع لن )
        مفعولُ فاع
        مفعولُ فا ( فع)
        مفعولُ ف
        مفعولُ
        مفعو ( فع لن )
        مفع
        مف ( فع)
        م
        در کامنت بعدی وزن شعر نیمایی رقص عشق را بررسی می کنیم .

        • بررسی وزنی شعر نیمایی :

          ……..

          در زیر نور ماه

          مفعولُ فاعلات

          تا حرفِ نظمِ خلوتِ اشیاست

          مفعولُ فاعلاتُ مفاعیل

          تاجی بباف( برای سرم تا ) ***

          مفعولُ / مفتعلن فعلاتُن/

          بسپارمش به دست نسیمت

          مفعولُ فاعلاتُ مفاعی

          ………

          آنک لطیف‌تر

          مفعولُ فاعلات

          از برگ هر گلی که تکان می‌دهد نسیم

          مفعولُ فاعلاتُ مفاعیلُ فاعلان

          بر تار دل بزن

          مفعولُ فاعلا

          خون حیات‌بخش!

          مفعولُ فاعلات

          ……..

          شب‌های روشنت

          مفعولُ فاعلا

          بطلان سایه‌های دروغین(….) را ***

          مفعولُ فاعلاتُ مفاعیلُن

          تا رقص عشق و نور و خِرَد

          مفعولُ فاعلاتُ مفا +

          پیش می‌برد

          + عیلُ فاعلُن

          ………

          در قوس نیمروز

          مفعولُ فاعلاتُ

          گرمای با اصالت چشمانگاه( تو)*

          مفعولُ فاعلاتُ مفاعیلُ ….

          خورشید باوقار بهارست

          مفعولُ فاعلاتُ مفاعیل

          در آشیانه‌ام

          مفعولُ فاعلا

          ………

          – پژواک جویبار –

          مفعولُ فاعلات

          ……….

          حالا شراب کهنۀ من

          مفعولُ فاعلاتُ مفا

          پیچک بیاورم

          مفعولی فاعلُا

          تا کوچه‌باغ را

          مفعولُ فاعلا

          از تاج موی دختر انگور + پُر کنیم؟

          مفعولُ فاعلاتُ مفاعیلُ+فاعلان

          …….

          یا پیش از آن نخست

          مفعولُ فاعلاتُ

          اندازه (یِ تمامیِ) اعصارِ هر دو مُلک *

          مفعولُ (فاعلاتن ) مفاعیلُ فاعلان

          ساعت بیاورم

          مفعولُ فاعلاتُ

          با عطر مریم و افق ابرهای شاد؟!

          مفعولُ فاعلاتُ مفاعیلُ فاعلان

          ادامه دارد ….

  9. تاجی بباف( برای سرم تا ) ***
    مفعولُ / مفتعلن فعلاتُن/
    این مصراع باید بازنگری وزنی بشود . قسمت داخل پرانتز خارج از وزن است .
    ………………………….
    بطلان سایه‌های دروغین(….) را ***
    مفعولُ فاعلاتُ مفاعیلُن
    در داخل پرانتز واژه ای بر وزن ( فاع ) اگر بگذارید . وزن مصراع شما تبدیل می شود به :
    مفعولُ فاعلاتُ مفاعیلُ فاعلُن
    ریتم مصراع هم زیباتر خواهد شد .
    فرض کنیم داخل پرانتز واژه ی ( وَهم) که بر وزن ( فاع) هست را به مصراع اضافه کنیم . تا عبارتِ ( دُروغینِ وَهم را ) تشکیل بدهد . همان وزن دلخواه بدست خواهد آمد . ( وهم ) را برای مثال عرض کردم .
    ………………………
    تا رقص عشق و نور و خِرَد
    مفعولُ فاعلاتُ مفا +
    پیش می‌برد
    + عیلُ فاعلُن
    اگرچه مصراع بصورت ( واشکن ) نوشته شده است . چون هنوز نشانه ی سُرایشی برای مشخص کردن مصراع های واشکن در نظر نگرفته ایم . بهتر است این مصراع دو تکه شده یکپارچه نوشته شود . به این صورت:
    تا رقص عشق و نور و خِرَد پیش می برد
    مفعولُ فاعلاتُ مفاعیلُ فاعلُن
    …………………………….
    گرمای با اصالت چشمانگاه( تو)*
    مفعولُ فاعلاتُ مفاعیلُ ….
    این عبارت ( چشمانگاه ) را درست متوجه نشدم . آیا ( چشمان + گاه ) هست . یا ( چشم + ا + نگاه )
    اگر دومی باشد . وزن درست است . ولی اگر اولی باشد ( الف و نون ) چشمان , هجای بلند حساب می شود . در صورتی که ما به ( ن ) بعنوان هجای کوتاه نیاز داریم . تا وزن درست باشد .
    …………………………
    از تاج موی دختر انگور
    + پُر کنیم؟
    مفعولُ فاعلاتُ مفاعیلُ
    +فاعلان
    این دو تکه هم مثل مصراع واشکن قبلی بهتر است تا مشخص شدن نشانه ی سرایشی برای مصراع های واشکن , بصورت یکپارچه نوشته شوند .
    از تاج موی دختر انگور پُر کنیم؟
    مفعولُ فاعلاتُ مفاعیلُ فاعلان
    ………………………
    اندازه (یِ تمامیِ) اعصارِ هر دو مُلک *
    مفعولُ (فاعلاتن ) مفاعیلُ فاعلان
    فاعلاتن مربوط به وزن سوک بحر مضارع است و چون به موسیقی مصراع خدشه وارد نکرده است . حضورش بلامانع است . و این به خاطر چینش رکنی واژه هایی هست که در این مصراع آوافُرمشان اجازه ی این کار را داده اند .
    …………………….
    در مورد ( آوافُرم واژگان ) در کامنت بعدی توضیحات لازم را خواهم داد .

    • آوافُرم واژه ها/ آوافُرم واژه ها یعنی فُرم آوایی صحیحی که هر واژه در چیدمان رُکنی مصراع ها در جوار فرم آوایی دیگر واژه ها باید داشته باشد تا در همنشینی کنار همدیگر ، موسیقی بیرونی آن مصراع بتواند به بهترین شکل ممکن گوش شنونده را بنوازد ، هرگونه انتخاب نادرست واژه ( یعنی لحن نامنطبق ) حتی اگر مطابق با رکن باشد به موسیقی بیرونی شعر خدشه وارد می کند . یک شاعر متبحر ، هم روی انتخاب احسنت لحن واژه ها دقت می کند و هم روی جانشان آن واژه در جای درستش در چیدمان رکنی.

      برای درک بهتر موضوع فرض می کنیم وزن شعر ما ( مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن ) می باشد.

      برای مثال ، برای رکن اول که ” مفعول ” هست سعی می کنیم چند واژه که با این رکن از نگاه عروضی مطابق با این رکن هست انتخاب کنیم .

      مخدوم = مفعول
      ماهور = مفعول
      بهرام = مفعول
      تبریز = مفعول
      بیجار= مفعول
      سلماس= مفعول

      در علم عروض ( بیجار و سلماس ) یا ( تبریز و مخدوم ) همگی دارای رکن ” مفعول” هستند.

      سوال: آیا از ( بیجار و سلماس و تبریز و مخدوم ) لحن موسیقایی یکسانی شنیده می شود؟؟؟

      مسلما خیر ، با اینکه در رُکن برابرند ولی در لحن برابر نیستند،

      عروض وقتی می تواند در خدمت موسیقی بیرونی شعر باشد که شاعر تشخیص و انتخاب درستی از آوافرم واژه ها داشته باشد و آنها را در جای درست بکار بگیرد، اینکه برخی اشعار از نظر عروضی درست هستند ولی از آنها موسیقی درستی شنیده نمی شود به خاطر ضعف شاعر در انتخاب آوافرم درست واژه ها و بکار گرفتن آنها در چیدمان رکنی مصراع هاست.

      فرض کنیم ما شعری داریم که در رکن مفعول آن نیاز به لحنی مثل ” سلماس” داریم ولی بجای آن از واژه ای با لحن ” مخدوم ” استفاده کرده ایم ، با اینکه ایراد عروضی ندارد ولی ایراد موسیقایی دارد .

      می خواهم بگویم که عروض به خودی خود در خدمت موسیقی بیرونی شعر نیست، بلکه عروض فقط به شاعر یک تعداد ظرف به اسم رکن تحویل میدهد و این شاعر است که باید آن ظرف ها را با واژه ها پر کند، اگر شاعر ، واژه ی درست و مطابق با لحنی که در هر کدام از رکن ها نیاز دارد انتخاب نکند قدم مهمی در موسیقی شعرش برنداشته است ،

      یعنی نباید فقط روی درست بودن وزن عروضی با تقطیع کردن مصراع ها حساب باز کنیم، در اینصورت شما فقط دارید ظرف را نشان میدهید، و میگویید ظرف ها سالم اند، و فراموش کرده اید که موسیقی آن چیزی ست که باید در این ظرف ها بریزید، آن چیز باید درست باشد ، وگرنه درست بودن ظرف که به تنهایی کفایت نمی کند.

      • فریبا نوری

        مهر 17, 1401

        درودهای بیکران استاد ارجمند و نازنین

        بی نهایت از وقت گرانبهایی که بر این بررسی گذاشتید سپاسگزارم

        بی گمان یکی از بهترین کلاس های درس بود نه تنها برای من که قطعا برای عموم خوانندگان در این انجمن

        حتما بارها خواهم خواند و مورد توجه قرار خواهم داد.

        🌷🌷🌷🌷🌷

  10. جواد مهدی پور

    مهر 26, 1401

    سلام و احترام محضرتان استاد گرامی بانو نوری

    از اثر باشکوهتان لذت بردم و از مطالب ارزشمند استاد شهرو بهره مند شدم

    درود بر شما

    سر بلند و پیروز باشید به مهر

    درود هاااا

    🙏👏👏👏👏🙏🌹

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا