🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
ره توشه باور
با دیدنش دلدادگی از سر گرفتم
حال و هوای برگ نیلوفر گرفتم
در بامداد ساقه ترد خیالش
پبچیدم و دور خودم سنگر گرفتم
چون ذره ایکه جان بگیرد با نسیمی
از روی خاک جاده بال و پر گرفتم
مثل چلیپایی که روی طره هایش
امواجی از دریای پهناور گرفتم
در ساحت شهلای لبریز شرابش
افتادم و از دست او ساغر گرفتم
با فتنه های کفر آئین جمالش
در سینه ام ره توشه باور گرفتم
من بودم یک آسمانی پر ستاره
در ساحل چشمان خود لنگر گرفتم
♤♤♤
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (3):
کاربرانی که این شعر را خوانده اند (9):
آبان 7, 1402
من بودم و یک آسمانی پر ستاره
در ساحل چشمان خود لنگر گرفتم
سلام و درود
بسیار زیبا و دل انگیز
در پناه خدا 🌱👏👏👏👏👏👏🌱
پاسخ
آبان 7, 1402
جناب معصومی ارجمند
درود بر شما
مثل همیشه زیبا سروده اید
👏🌺👏👏🌺🙏💐🌿🌿🍃
پاسخ
آبان 7, 1402
درود مثل همیشه عالی مهندس👏👏👏💐
پاسخ
بستن فرم