🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

 زباله گردها

(ثبت: 252960) آبان 23, 1401 

 

در این دنیا
که همراه زباله زیستن را عمر می نامند
و در انبوه این مرداب
زباله جمع کردن را بنام کار می نامند
من از خوش باوری در جستجوی بهره ای بودم
که شاید
شمشی از گوهر بیابم بهر دردهایم
ولی هر لحظه در عمق کثافتها فرو رفتم
و سهم من از این باتلاق نافرجام
فرو رفتن به فقر و درد و بیماری ست
و چشمانی که با اندوه می بیند
سقوط آدمیت را در این گرداب
و فریادی نمی آید ز نامردی نامردان
همانانکه بجای دستگیری از من مظلوم
و همراهی به ما درماندگان خطه ی مجهول
فراموشی ارزشها , غذای سفره هاشان است
و بی مهری مسولین این دنیا
برایم دردها دارد
چرا گم کردگان را اینچنین سرگشته می خواهید
چرا این نوجوانان را کنون بیمار می خواهید
کجاست دست مروت
تا بشوید اشک ها از چشم محرومان
کجاست روح عبادت تا نمیرد روح انسانها
کجاست فکر صحیحی تا نباشد روح اهریمن
ببندید تنگه ی فقر و فلاکت را
بخشکانید شکاف این حماقت را
تن تبدار محرومان کنون در بند زنجیر است
و کوخهاشان
که بشکسته به زیر کاخها
در رنج و تحقیر است
و انسانها بخواب مرگ در یک پیله ای محکم
و انسانیت آنان
فراموشی ارزشهاست

 

 

 

 

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا