🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
وقتی نگاهت لای در جان داد
من بودم و دیوانه ی اشعار
یعنی شبانه واژه هایت را
در مدفنی از عشق جا بگذار
وقتی هبوط آدمی مستی ست
یعنی شکنجه در پس پرده
ارواحِ سرگردانِ عریانی
دست از سر تنهایی ام بردار
بی شک غریبی بینوا جان داد
در سطرهای غمزه ی اغماض
مضراب از صدرِ غزل پیداست
در بیت بیتِ خانه ی هشیار
آلِ شکوفه سرخ و رنگارنگ
تا منجیِ ما هوشِ انسان هاست
مستیم در رقص و طرب آری
تا زنگ ها در گوشمان بیدار
گفتی پس از این پیرهن پاره ست
آری ولی این پیرهن لاله ست
خون تا ابد از دشت می جوشد
چشمانِ مغرب سرخ و آتش بار
غم با سیاهی در سیاحت باز
سردرگمِ پندار خود بودم
با عذرِ من، ماهِ تمامم را
می بُرد شب بالای دار این بار
از جام سرکش، وقتِ مستی باد
تا نعره زد پیراهنم لرزید
خاموش شد شمع دعا بر لب
از وحشت خود می شدم بیزار
بر دوش من این بار سنگین ست
تن پوش من را جامه ننگین ست
دل از ازل وقتی که چرکین ست
سربازِ بی عزت منم سردار
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (8):
شهریور 8, 1402
وافعا قشنگ بود
درود و عرض ادب
شعرتان مانند ساعت شماطه دار
زنگ زیبایی داشت
با اینگه سرم شلوغ است و در این مشغله ی زیاد هر نوع شعری نمیتواند اثر گذار باشد
اما از خوانش شعر تان لذت بردم
🌹
پاسخ
شهریور 8, 1402
سلام و عرض ادب استاد خوشروی عزیز و مهربانم 🌹
الحق کار نیکو و خجسته ای کردید که به این سایت آمدید و برای بنده حقیر افتخاری است که استاد درخشان و متواضعی چون شما شعر مرا بخواند. بدون شک قلم بنده حقیر عاری از نقص و اشتباه نیست. خرسند می شوم رهنمون فرمایید.
دلتان تابان و قلمتان رقصان 🌹
پاسخ
شهریور 8, 1402
گفتی پس از این پیرهن پاره ست
آری ولی این پیرهن لاله ست
خون تا ابد از دشت می جوشد
چشمانِ مغرب سرخ و آتش بار
درود بر شما
زیباست و ارزشمند
🌺🌺🌺👏
پاسخ
شهریور 8, 1402
درودها شاعر فرهیخته و ادیب گرانمهرم آقای برهان جاوید 🌹
حضور فرهیختگانی شما در صفحه ی حقیر تسلای دل و نور چشم است. متشکرم که به مهر خواندید 🌹
پاسخ
شهریور 8, 1402
سلام مهدی جان
این بار از ” پرند ” برایت می نویسم . خستگی این بار از هربار شدیدتر است به علت کار در بیابان و همین هم دلیل و بهانه ای ست برای نوشتن کامنتهای کوتاه برای دوستان
پاسخ
شهریور 8, 1402
سلام و درود مهرداد عزیز
متشکرم. همین که آمدید از معرفت تان نشئت می گیرد. اما بنده یک انتظار دیگری از شما دارم. بعد از چند سال عزیز آتش دلم خاموش نمی شود. آیا شما با این همه معرفت و مرام حق من را چگونه بعد از چند سال ادا می کنید؟ اگر دوست داشتید خصوصی در این مورد صحبت می کنیم و در هر صورت بنده تا عمرم باقی خواهم سوخت
متشکرم تابنده باشید به مهر
پاسخ
شهریور 8, 1402
درود و عرض ادب
برادر بزرگوار
همفکری خواهم داشت با دوست و عزیزی مانند استاد
محمدی.
بدون شک از خوانش شعر شما لذت بردم
به عقیده بنده که هیچ اجباری در تایید آن وجود ندارد
پارا متر هایی که یک شعر را زیبا و جذاب میسازد
در مرحله اول
معنی و مفهوم آن است
و حال این معنی مفهوم خود تشکیل شده از چند پارامتری هر کدام به نوبه خود در زیبا سازی معنی و مفهوم دخیل هستند
اول؛
شعر ِ با معنی و مفهوم باید در مطلع( نخستین بیت غزل )
روان ، زیبا، و شروع کننده ی مطلبی که در ذهن شاعر نقش بسته باشد تا در قدم اول مخاطب جذب شعر شود و به خوانش شعر رغبت نشان دهد .
بی تعارف یکی از سنگین ترین بیت هاست
که شاعر با درست چیدن واژه ها باید در این بیت هنر نمایی کند
صحبت بلد بودن وزن و قافیه و ردیف نیست .
صحبت از فن بیان شعریست صحبت از هنرنمایی شاعر برای شروعِ شعری زیباست
دوم .
و در ادامه شعر برنامه ریزی مناسب برای موضوع و مطلبی است که مد نظر شاعر است که مجددا خود چندین شاخه دارد و یکی از مهم ترین آنها خارج نشدن شاعر از محیط مطلب
محیطی که شاعر برای خود میسازد ، تا در خصوص آن موضوع مطلبی برای مخاطب خود داشته باشد .
که بسیار این موضوع مهم است تعداد ابیاتی که شاعر در ذهن خود دارد باید متناسب برای فهماندن ِ مطلب به مخاطب خود باشد .
توضیح اگر شاعری در شعر خود از تعداد ابیات بسیار زیادی استفاده کند به عقیده این کم ترین ،
نتوانسته درک موضوع را برای مخاطب خود و شعر خود در تعداد بیت های کم روشن کند به همین خاطر به تعداد ابیات بیشتری روی آورده .
تا درک مطلب را برای مخاطب خود بازگو کند
سوم .
و در انتها باید خدمت شما استاد عزیز عرض کنم
و البته به عقیده ی این کم ترین
در بیت آخر
و جمع بندی که شاعر در این بیت از خود نشان میدهد
مجددا بسیار مهم بوده
چنان که میدانید
شعر را به سرانجام میرساند
و بار سنگین شعر را به نتیجه گیری که مد نظر شاعر است میرساند
مطالب عرض شده کلی بود
همفکری بود با دوست و استادم جناب محمدی که ارتباطی با شعر ایشان نداشت .
صرفا مطالبی بود که خودم سعی در انجام این مطالب برای اشعار خودم در ذهن دارم .
مجددا از شعر زیبای شما برادر عزیز لذت بردم .
برقرار باشید .
🌹
پاسخ
شهریور 8, 1402
درود مجدد استاد گرانمهرم
از این که درخواست شاگرد کوچکتان را اجابت فرمودید بی نهایت سپاسگزارم استاد.
تمام مطالبی که عنوان کردید حق مطلب بود. استاد جان بنده در این سایت غریب هستم. غریبی بنده حقیر از دو جهت است. یک جهت که بنده از شما درخواست کردم برای اینکه می دانم شما حال و روز مرا درک می کنید. بنده عقایدی مذهبی دارم بنده اصول زندگی را از مکتب شیعه گرفته ام و در شعرم نیز سعی کرده ام اعتقادات خود را داشته باشم. برای همین حس مرا یا شعر مرا شاید هر عزیز نتواند درک نمایند. اما وقتی استادی را می شناسم که اشعاری آیینی ایشان را خوانده ام و اخلاق و مرام ایشان را بر دین و مذهب خود یافته ام، برای همین من خیلی احساس صمیمت با استاد گرانمهرم برقرار می کنم. می دانید شاید بنده اگر اشعار امروزی اساتید سایت را مطالعه کنم گفتمان ایشان را درک نکنم علی رغم اینکه بیشتر از ده سال است فعالیت در زمینه شعر و ادبیات دارم. اما وقتی اشعاری را مطالعه می نمایم که از نظر عقیدتی با افکار خودم مطابقت دارد آن ها را به خوبی درک می کنم. حالا بعضی از سرورانم ممکن است زبان بعضی از اشعار را سنتی بدانند بعضی واژگان را کهنه بدانند یا شکل بعضی از واژه ها را در شعر کهنه قلمداد کنند و مناسب شعر امروزی ندانند. اما حقیقتاً مشکل ما این ها نیست. مشکل ما این است که در دو دنیای متفاوت شعر می گوییم. شاید نه بنده هیچگاه اشعار ایشان را درک کنم و نه ایشان هیچگاه اشعار مرا درک کنند. برای اینکه آن شاعران کتاب های فلسفی و غربی و آثار هنری هنرمندان معروف را دنبال می کنند. اما بنده معمولاً نه اهل فیلم هستم و نه اهل مطالعه آثار غربی. لذا این باعث میشود من آثار ایشان را درک نکنم و آن ها هم ممکن است عقاید و تفکرات حاکم بر شعر مرا درک نکنند.
استاد حضور شما را بسیار مایه آرامش قلبی خود می دانم. و بی نهایت از حضور مهربان شما استاد عالی مرتبه و گرانمهرم سپاسگزارم 🌹❤️❤️❤️❤️
پاسخ
شهریور 8, 1402
اینکه مردم نشناسند تو را غربت نیست
غربت آن است که یاران ببرندت از یاد
عرض ادب
با روحیات و خوی مذهبی شما آشنا هستم
که ناگفته نباشد سیدهستم و از خانواده مذهبی
و دوست دار اشعار مذهبی
و از خصوصیات شاعرانش لذت میبرم چراکه در این شاخه سرودن علاوه بر مطالعه زیاد
حال و هوای عرفانی که از علایق بنده در سرودن است
را دارد .
برقرار باشید .
پاسخ
شهریور 9, 1402
درودها استاد سیدمحمدرضا خوشرو عزیز و گرانمهرم
از شنیدن صحبت هایتان بسیار خرسندم
دلتان تابان و قلمتان جاویدان💖
پاسخ
شهریور 9, 1402
سلام و عرض ادب جناب محمدی ارجمند
زیباترین شعریست که از قلمتان در محفل پاک خواندم. درود بر شما🌸🌺🌸🌺
برخلاف جناب خوشرو بنده پارامتر نخستین جذابیت شعر (بهویژه شعر امروز) را لزوماً معنا نمیدانم. دست کم باید تفکیکی قائل شد بین معانی پیشینی و پسینی. جرقهی نخستین شعر امروز در میزان انحراف از نُرم زبان زده میشود. ایدهی معنای ماقبلی در شعر کلاسیک ما بهخوبی پیریزی شده است. یعنی واژگان این دست اشعار از بستری تاریخمند وام گرفته شدهاند و لذت مخاطب در پرتو بازچینی خلاقانهی این واژگان تاریخمند حادث میشود. از اتفاقات نوین پسانیمایی در شعر فارسی اعتلای معانی مابعدیست. یعنی شعر نخست در بستر زبان و نوعی آشناییزدایی از واژگان زاده میشود و معنا در درجهی دوم بر شعر سوار خواهد شد. از این روست که در شعر امروز ترکیببندی واژگان در نگاه نخست غریب مینماید.
قصدم از طرح این بحث آن است که بهگمانم در این سرودهی شما غلبه بر معانی مابعدیست. یعنی گویی شعرتان نخست در بستر زبان زاده شده است، نه معنا. واژههایی تاریخمند در شعرتان وجود دارد اما در اکثر موارد در قالب ترکیببندیهای نو.
با آرزوی سرفرازی و توقیق روزافزون برای شما
زنده باشید
پاسخ
شهریور 9, 1402
سلام و عرض ادب شاعر فرهیخته و گرانقدر آقای سینا دژاگه🌹
بنده نیز چندین شعر و نقد از شما مطالعه کرده ام اما حقیقت برای نوشتن در صفحه یتان نیاز به مطالعه بیشتر اشعارتان دارم.
بنده نیز اگر چه به وزن و قافیه مسلط هستم و اولین اشعار بنده غزل بود و بعدا به شعر نو و سپس شعر سپید و کوتاه، اما اکثر اشعارم سپید هست. سابقا زیاد اشعارم را ویرایش می کردم و به قول بعضی از حضرات گرانمهرم کلمات را مهندسی می کردیم. اما از یک برهه به بعد متوجه شدم برای سرودن آمادگی روحی و معنوی لازم است. لذا به جای شعر کوششی، غلبه بداهه در اشعارم بسیار قوت گرفت. اشعار تقریبا جوششی، بدون هیچ ویرایش و بعضی اوقات ویرایش محدود.
ابتدا خرسندم که از دیدگاهتان این شعر، بهترین شعرم بوده است و موجب شده است تا نظر بزرگوارانه و پرمهرتان را داشته باشم. بدون شک به دیده ی مهر نگرسته اید و این غزل از کم و کاستی پالوده نیست. و آنچه حقیقتا می تواند منجر به رشد قلم شاعر شود نقد سنجیده شما سخن شناسان گرانمهر است و نقدپذیری شاعر که امید است هر دو را برای یک گفتگوی لذت بخش و صمیمی داشته باشیم.
از محضرتان همچنین اجازه می خواهم راحت تر صحبت کنیم. چون ما در نقطه ای ایستاده ایم که به اعتلای قلم می اندیشیم. شما عزیز گرانقدرم معنا را در درجه ی دوم دانستید. و زبان شعر را اگرچه با بهره گیری بعضا از واژگان کهن اما در ترکیبات نو دانستید.
اگرچه هر شاعری انتظار دارد شعرش درک شده و فهمیده شود گاهی در زبان و صنایع بدیع و گاهی در بعد معنا. حتی الامکان اگر برایتان مقدور است و از هر جهت که می پسندید شعر بنده حقیر را مورد کاوش و نقد خود قرار دهید. چرا که دیده و شنیده ام در نقد قلم به دست نیز می باشید. سپاسگزارم🌹
پاسخ
شهریور 13, 1402
سلام و عرض ادب دوباره خدمت شاعر مهربان و ارجمند جناب مهدی محمدی
نظر لطف و بزرگواری شماست. در حد وسع برای دوستان مینویسم، در تابستانی که بین دو ترم فرصتی را فراهم شده است که بیشتر در خدمت دوستان محفل پاک باشم. بهروی چشم اگر فرصتی دست دهد و افتخارش را داشته باشم یکی از اشعار ارزشمندتان واکاوی خواهم کرد.
راستش همیشه برایم چنین بوده است که شعر را با نگاهی فراقالبی میخوانم. بهنظرم آنچه شعریت شعری را موجب میشود در بستر فرم و زبان رخ میدهد. یکی از ویژگیهای خوب قلم شما حساسیتتان در انتخاب واژههاست. شاید بسیاری این ویژگی را مصداقی از کوشش شاعر بدانند که بهنظرم نهتنها بد نیست بلکه لازمهی سرایش آگاهانه است.
در کل با دوگانهانگاری جوشش و کوشش چندان همسو نیستم. بهنظرم در سرودن شعر خوب هر دوی این حالات دخیل هستند. با شما موافقم که شعر در سرحدات شهود زاده میشود. کار شاعر در ابتدای امر شکار جرقههاییست که تیشه به ریشهی زبان عرفی میزنند. عبارات، مصرعها یا ابیاتی که در روزمرگیها نمیگنجند. شاید این سرآغاز را بتوان همان جوشش شعر تلقی کرد. اما بهگمانم روند اعتلای شعر بعد از این مرحله است. جایی که شاعر درگیر یک کشاکش بیمارگونه با خود و سرودهاش میشود. تجربهی شخصیام اینگونه است که خوانش چندبارهی شعر تازه سروده شده و افراط جنونآمیز در پرداختن آن همیشه نتیجهای چشمگیر به بار میآورد. این بیمارگونگی، شعر را به پدیدهای کشدار تبدیل میکند که تمام وجوه بودن شاعر را در برمیگیرد. عصارهی جان شاعر در خلال این کشمکش بیپایان گرفته میشود و مانند سوختی اعجابآور جرقهها را شعلهور میکند. بهنظرم نمیشود نشست و برای سرودن تصمیم گرفت. با این تلقی بنیان هر شعری بر بداهه و حدوث استوار است. اما این حادثه تنها سرآغاز سرودن است.
همیشه با خواندن این بیت حافظ سرنوشت شعر برایم تداعی میشود: که ای صوفی شراب آنگه شود صاف، که در شیشه بماند اربعینی. ما هر چه بکوشیم در کرانمندی زبان-جهانمان محصوریم و سرودن آزاد یا ناخودآگاه بهگمانم شبیه به یک آرزوی دستنیافتنیست.
این عرایض تنها دردلی بود با شما دوست ارجمندم که فهمیدهام شاعری دغدغهمند هستید.
در اولین فرصت برای واکاوی هرچه بیشتر اشعارتان باز خواهم گشت.
ارادتمندم
زنده باشید به مهر و سرودن🌸🌸🌺🌺
پاسخ
شهریور 13, 1402
درودها و عرض ادب شاعر فرهیخته و گرانقدرم سینا دژاگه عزیز🌹
از توضیح تان در خصوص جوشش و کوشش و کرانمندی زبان-جهان بهره بردم. همچنین سپاس از نگاه فراقالبی، چون شعر سپید گاهی مهجور واقع می گردد. همچنین سپاس از تعریفتان در خصوص دقت در انتخاب واژگان. گویا این ویژگی از خصوصیات اخلاقی ام نشئت گرفته می شود و یکی از دلایلی است که بیشتر به سمت شعر سپید کشیده شده ام. چون در شعر کلاسیک بعضی واژگان ناگزیر رفتن هستند و بعضی واژگان ناگزیر ماندن. محدودیت های وزن و قافیه را که به محدودیت ها زبان جهان اضافه نماییم. والحق نیکو بیان داشتید چرا که معنا اساسا در لفظ نمی گنجد لکن برای تقریب به ذهن ظرف زبانی نیز خوب چیزی است و موهبت گفتگو با شما فرهیختگان آگاه و مهربان را به ارمغان برای بنده حقیر می آورد. یک دنیا سپاسگزارم از تقریر ارزشمندتان. قلمتان باعزت و سرفراز و دلتان تابان🌹
پاسخ
بستن فرم