🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

 سقوط از پله های خواب هر شب

(ثبت: 2333) شهریور 7, 1395 
سقوط از پله های خواب هر شب

نشستم پشت میزم فکر کردم
به فاضل , گریه های امپراتور
به ضد زرد اعماق وجودم 

به درد و زخمهایی چرک و ناجور

دوباره فکر کردم بعد خوابم 
به یونگ و ناخوداگاه گروهیش
سقوط از پله های خواب هر شب
به شعر و ضربه های سخت روحیش

غزل در خون شعرم نعره ای زد
ولی دل چارپاره , بند بند ست
سقوط از شاخه های علم حتمیست
شب و روزم به چشمان تو بند ست

به کشفی تازه و جالب رسیدم
به عطر سیب یک حس زنانه
به یک سیاره در قعر وجودم
خودم , اسمم , جنونهای سمانه

نه ژستی در میان است و کلاسی
عمیقا از جهان مایوس هستم
کنار سینک افکاری نشسته
دو دست بغض را از پشت بستم

شدیدا معتقد هستم به یک اصل
به او در تک تک سلولهایم
مدرنیتی پر از داروی اعصاب
به رنگ آبی کپسول هایم

*********************

گریه های امپراتور و ضد از آثار استاد فاضل نظری هستند

یونگ : شاگرد بزرگ فروید و صاحب نظریه ناخودآگاه جمعی 

کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (4):