🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
♡ تو قانون شعر خوب میدانی
اما افسوس
دیوان چشمانت قانون ندارد.
♡ اگر چشمانت قانون ندارد
خانه ات آباد، بیا
خنده لبانت را برایم قانون کن.
♡ دلِ سنگِ تو
روح شیشه ای من
بند نمی شود
سنگ روی سنگ.
♡ از وقتی خودم ریش درآوردم
دیگر به ریش دنیا نمی خندم.
♡ روح ام سرگردان شد
برای وطن تن تو
صد بار هر روز
گم میشود
روح ام در راه وصال.
♡ آرزویم همیشه این ست
بودنت را
همیشه داشته باشم.
♡ مترسک را از مزرعه برداشتم
ولی هیچ پرنده ای
در مزرعه ی سوخته ام ننشست.
♡ وقتی راه جهنم را نشانم دادی
من راه بهشت را میدانستیم
آنجا که جهنم تو نبود.
#سپکو
سعید فلاحی (زانا کوردستانی)
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (2):
کاربرانی که این شعر را خوانده اند (3):
بستن فرم