🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

 سپکو ۰۰۲

(ثبت: 14280) بهمن 27, 1397 

♡ تو قانون شعر خوب میدانی
اما افسوس
دیوان چشمانت قانون ندارد.

♡ اگر چشمانت قانون ندارد
خانه ات آباد، بیا
خنده لبانت را برایم قانون کن.

♡ دلِ سنگِ تو
روح شیشه ای من
بند نمی شود
سنگ روی سنگ.

♡ از وقتی خودم ریش درآوردم
دیگر به ریش دنیا نمی خندم.

♡ روح ام سرگردان شد
برای وطن تن تو
صد بار هر روز
گم میشود
روح ام در راه وصال.

♡ آرزویم همیشه این ست
بودنت را
همیشه داشته باشم.

♡ مترسک را از مزرعه برداشتم
ولی هیچ پرنده ای
در مزرعه ی سوخته ام ننشست.

♡ وقتی راه جهنم را نشانم دادی
من راه بهشت را میدانستیم
آنجا که جهنم تو نبود.

 

#سپکو
سعید فلاحی (زانا کوردستانی)

 

 

 

کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (2):

کاربرانی که این شعر را خوانده اند (3):

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا