🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

 سکوت

(ثبت: 211716) تیر 21, 1398 

سکوت و بی مهری دلم را به نزدیکی پرتگاه نا معلومی کشاند
این اولین پل صراط زندگیم نیست و آخرینش هم
دلم باری از گناه دارد همچون کلافه سر در گمی که گره خورده در
گذشته اش و نمیداند شال میشود یا جوراب.
خودم را بر بام خانه ی گلی پدر بزرگ میبینم .
و امید تنها خوشه ی گندمی بود
که نزدیک ناودان سبز خشک شده بود
بر که امید دارم ؛به که دل بستم؛
که از سکوت عشق میترسم
ترس بالاتر از مرگ هم هست ؟
آری بی وفایی به خدا

فاطمه گودرزی

 

 

 

کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (2):

نظرها
  1. طارق خراسانی

    تیر 21, 1398

    سلام خانم گودرزی عزیز

    دلتنگ حضورتان بودم
    سپاس از شعر زیبا و حضور سبزتان

    در پناه خدا 🌿🙏👏👏👏👏👏❤️🌿

  2. علی معصومی

    تیر 21, 1398

    درود ارجمند
    در مسیر آرزوهای دلت
    گامهایت استوار
    همره ات لطف خدا
    💐💐💐💐
    رقص قلمتان بسیار زیباست
    در پناه خدا

  3. امیر جلالی

    تیر 21, 1398

    با آنکه دلتنگی را خوب می شناسم و بی مهری را نیز خوبتر تجربه کرده ام اما یقین دارم که آنکه پدر می نامیدش عاشق است و عاشق با بی مهری و دلتنگی غریبه نیست و همچنان عاشق و پدر باقی خواهد ماند. بسیار زیبا بود و درود بر شما

  4. دنیا

    تیر 22, 1398

    خودم را بر بام خانه ی گلی پدر بزرگ میبینم .
    و امید تنها خوشه ی گندمی بود
    که نزدیک ناودان سبز خشک شده بود…

    درود عالی بود

    سبزباشید درپرتوی نورامید🌷

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا