![فاطمه گودرزی](https://sherepaak.com/wp-content/uploads/2019/01/avatar_487.jpg)
🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
سکوت و بی مهری دلم را به نزدیکی پرتگاه نا معلومی کشاند
این اولین پل صراط زندگیم نیست و آخرینش هم
دلم باری از گناه دارد همچون کلافه سر در گمی که گره خورده در
گذشته اش و نمیداند شال میشود یا جوراب.
خودم را بر بام خانه ی گلی پدر بزرگ میبینم .
و امید تنها خوشه ی گندمی بود
که نزدیک ناودان سبز خشک شده بود
بر که امید دارم ؛به که دل بستم؛
که از سکوت عشق میترسم
ترس بالاتر از مرگ هم هست ؟
آری بی وفایی به خدا
فاطمه گودرزی
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (2):
کاربرانی که این شعر را خوانده اند (8):
تیر 21, 1398
سلام خانم گودرزی عزیز
دلتنگ حضورتان بودم
سپاس از شعر زیبا و حضور سبزتان
در پناه خدا 🌿🙏👏👏👏👏👏❤️🌿
پاسخ
تیر 21, 1398
درود ارجمند
در مسیر آرزوهای دلت
گامهایت استوار
همره ات لطف خدا
💐💐💐💐
رقص قلمتان بسیار زیباست
در پناه خدا
پاسخ
تیر 21, 1398
با آنکه دلتنگی را خوب می شناسم و بی مهری را نیز خوبتر تجربه کرده ام اما یقین دارم که آنکه پدر می نامیدش عاشق است و عاشق با بی مهری و دلتنگی غریبه نیست و همچنان عاشق و پدر باقی خواهد ماند. بسیار زیبا بود و درود بر شما
پاسخ
تیر 22, 1398
خودم را بر بام خانه ی گلی پدر بزرگ میبینم .
و امید تنها خوشه ی گندمی بود
که نزدیک ناودان سبز خشک شده بود…
درود عالی بود
سبزباشید درپرتوی نورامید🌷
پاسخ
بستن فرم