🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
دیریست مشق رفتن میکنی
پاورچین پاورچین
نشسته ای پشت دار قالی
و رج به رج
گره باز میکنی
باشد؛
مرا بگذار و برو
نه؛ بهتر است یک گور هم برای خاطره ی ….
چال کردن زیر خروار خروار خاک بهتر است
آری!!! چرا به دست باد دهی؛ تا دوباره با نسیمی به دامانت برگردد؟!
راستی؛
وقتی لباس عادت را از تن در آوردی
دوان دوان به آغوش که ….
کجا…
اصلا ولش کن
تو مرا بگذار و برو
خیالت تخت!!!
چندین شهر با من فاصله داری
و هیچ عاشقی با پر خیال به وصال معشوق نرسیده جانم
در امان خواهی ماند
از شر وسوسه ی چشمانم
و نفس راست میکنی در نبود فتنه….
تو مرا بگذار و برو
بغض مانده در گلو، هیچ
شبگردی هایم به کنار
پروانه با شمع الفتی دیرینه دارد
خدا را چه دیدی؛شاید ورق برگشت
کنج دل ماه لرزید
و دست تقدیر مرا سرمه کرد بر چشمان معشوقه ات
شاید خدا با من مهربانتر بود
شاید اجر من از صبوری، چشیدن طعم لبانت شود در لحظاتی که باران فراموشی بر سرت نازل شده
و من پنهانی گرمای لبانت را احساس کردم؛ درست زمانیکه دیوانه وار چشمان مستی را غرق بوسه کرده ای و کنج دلت می لرزد از
طنین دلنشین فریبایی اغواگر
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (6):
کاربرانی که این شعر را خوانده اند (10):
مرداد 2, 1402
درود ها بر شما
بانو اجورلوی ارحمند
صمیمانه و شیدا سروده اید
زیبا و دلنواز
♡♡♡
🌹🌹🌹🌹🌹
پاسخ
مرداد 3, 1402
درود
سپاسگزارم
پاسخ
مرداد 2, 1402
اصلا ولش کن
تو مرا بگذار و برو
خیالت تخت!!!
چندین شهر با من فاصله داری
و هیچ عاشقی با پر خیال به وصال معشوق نرسیده جانم
در امان خواهی ماند
سلام و درود
بسیار عالی ست
در پناه خدا شاد زی 🌱🌹👌👌👌👌👌🌹🌱
پاسخ
مرداد 3, 1402
درود بر پدر شعر پاک
خوشحالم بعد از مدتها پیامی از شما دارم
اینجا در نبودتان هوا عجیب دلگیر است
وقتی بابا طارق نباشد اصلا شعر میخواهیم چه کار؟؟؟
پاسخ
بستن فرم