🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
در لابه لای کلمات آخرین شعرهایم
میچکد اشک های مرگ
میدود در رگ های یک معتاد
از دروازه های سرنگی سرد
پیش چشم دخترکی ژولیده موی
که زیر حملهٔ
تازیانهٔ کمربند پدری لااُبالی
میشود سرخ
میکشد درد
من کلمه به کلمه شعرهایم را
فدای خاک خونینفام سرزمینام کردهام
در آن هنگام
که زنان مومن اش
زنانگی خود را
میفروشند ارزان
به بهای کسبِ تخفیف
در چک و چونه ای درد آور
منزجر!
من تمام شعرهایم را
انداختهام
به پای پدرانی که
بارِ شرمگین نگاهش
از دستانِ خالی
اما پاک،
میکُشد آرام
از خجالت
انتحاری
در پیشگاه زن و فرزند
با درد
من میکنم، نذر
تمام شعرهایم را
به آستان حضرتِ مادر
که با زحمت
میکند بزرگ
دو سه سر فرزند
قد و نیم قد
بی پدر
با درد
همچون مرد
سعید فلاحی (زانا کوردستانی)
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (5):
کاربرانی که این شعر را خوانده اند (7):
فروردین 10, 1399
درود این درد جامعه ماست بخوبی در قالب شعر بیان کرده اید سپاس🙏🙏🌹🌹
پاسخ
فروردین 10, 1399
🌺🌸🌺🌸🌸🌿
پاسخ
فروردین 11, 1399
درود بر شما🌹🌹🌹🌹
پاسخ
فروردین 11, 1399
👏👏👏
پاسخ
فروردین 13, 1399
❤❤❤🌹🌹🌹🌹❤❤❤
پاسخ
شهریور 1, 1400
درودتان
احسنت
دستمریزاد
👏🙏👏
لذت بردم
پاسخ
بستن فرم