🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

 شهر در سوگ دو تن بود نمی دانستم

(ثبت: 239825) خرداد 23, 1400 

 

شهر در سوگ دو تن بود نمی دانستم
تیر خورده دل من بود نمی دانستم

چشم را بستم و یک عمر به این دل دادم
رد پایی که کهن بود نمی دانستم

تکه چوبی شده بودم که مترسک گفتند
شهر در فکر کفن بود نمی دانستم

شب که از داغ دلم،از تو غزل می گفتم
کار دل داد زدن بود نمی دانستم

تا به تصویر کشید آینه ام،فهمیدم
مرگ من بی تو شدن بود نمی دانستم

#صمد_قاسملو

 

 

 

کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (1):

نظرها
  1. طارق خراسانی

    خرداد 23, 1400

    سلام و درود

    تا به تصویر کشید آینه ام،فهمیدم
    مرگ من بی تو شدن بود نمی دانستم

    عالی ست

    در پناه خدا 🌿👏👏👏👏👏👏👍🌹🌿

    • صمد قاسملو

      خرداد 24, 1400

      درود و ارادت جناب خراسانی
      سپاسگزار لطف و توجه جنابعالی هستم🌺🌺🌸🌸💐💐🙏🙏

  2. درود بر شما بزرگوار و گرامی

    🌺🌺🌺🌺🌺🌺

    • صمد قاسملو

      خرداد 24, 1400

      درود و ارادت جناب فتحی
      سپاسگزارم🙏🙏💐💐🌺🌺🌸🌸

  3. سعید فلاحی

    خرداد 25, 1400

    درود بی پایان استاد قاسملو

    👏👏👏👏👏👏👏👏🌹🌷

    • صمد قاسملو

      خرداد 26, 1400

      درود و ارادت جناب فلاحی
      سپاسگزارم🙏🙏💐💐🌺🌺🌸🌸

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا