🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

 شهیدهای تو افسانه‌های دنیایند

(ثبت: 334) آذر 20, 1394 
شهیدهای تو افسانه‌های دنیایند

** تقدیم به روح پرفتوح حضرت زینب(ع) و شهدای مدافع حرم ایشان

نگاه کن تو به چشمان مادری بی تاب
شکوه خم شده‌ی آن پدر که شد بی‌خواب
شکسته و غم عشق است روی پیشانیش
نگاه می‌کند از عمق خاطراتی ناب

در عمق چشم پرآبش، هزار درد و غم است
از اشکِ یک پدرِ خسته، کوه غصه خم است
ز بغضِ یک پدر، آوارِ ناله می‌آید
از اشک یک پدر انسان گذر کند ستم است

دو مهربانِ صبور و دو ابر بارانی
دو مظهرِ شرف و یک سکوت طولانی
نشسته مادر و تکرارِ اسم، روی لبش
گرفته دست پدر لرزه از پریشانی

عزیزِ جانِ دلِ این فرشته‌ها در خاک
پلاک و نامه و چفیه، دعا و سینه‌ی چاک
حریم غربت و آن یار آشنای غریب
دفاع، از حرم زینب مطهر و پاک

رسیده پای سگان بنی‌امیه به شهر
دوباره زینب تنها، دوباره عقده و قهر
دوباره یاد اسیری، دوباره زندانی
دوباره درد غریبی، دوباره باده‌ی زهر

دوباره گله خوکان به شام سر زده‌اند
و رنگ هرچه گناه است، بر جهان زده‌اند
دوباره پیکر صدها طلوع، مُثله شده
به قصد بستن دستان زینب آمده‌اند

حریم غربت زینب هنوز غمگین است
قسم به غیرت عباس، گله بی دین است
قسم به گریه اصغر که ننگ اسلامند
قسم به حضرت زینب که وقت آیین است

جدا زِ خیلِ جوانانِ زیرپا مانده
هنوز، لشگر با غیرتی به جا مانده
تمام لشگر عشقت فدای قرآنند
فداییان همه سرباز و عشق، فرمانده

دوباره خسته‌ی غم‌ها نمیشوی زینب
اسیر تهمت و ظن‌ها نمیشوی زینب
قسم به غیرت این لشگر مدافع شام
دوباره یکه و تنها نمیشوی زینب

سگان به سمتِ حریمِ بهشت حمله ورند
که پیش چشمِ همه، آبروی او ببرند
به کودک و زن و مردان پیر، رحمی نیست
به کار کشتن اطفال و خوردن جگرند
*
به روضه‌ی غم زینب، نشسته در سمعند
چو مردمی که به ظلمت، به دور یک شمعند
نماز آخر خود، با خلوص می‌خوانند
مدافعانِ حرم، دور مرقدش جمعند

رسیده خیل عظیمی ز کوفیانِ پلید
شکسته مرزِ دفاع و نجات گشته بعید
شکوفه‌های سفیدِ دمشق، پژمرده
امیدِ آخر مردم، مدافعانِ رشید

شب است و لشگر عشق و صدای خمپاره
رسیده گله خوکان کنار دیواره
محاصره شده بانوی صبر و مرقد عشق
و جنگ تن به تن و خوک‌های مکاره

صدای ماشه و شلیک، در حرم پُر شد
دو چشم شیر خدا هم به اشک، دم‌خور شد
به ابتدای قدم‌گاه، مانده سیصد متر
جدال گله و دلداده‌ها نفس‌بُر شد

در امتدادِ نفس‌های مردهای خدا
یکی ز لشگریان گشت از آشیانه جدا
شکست، تا حرم عشق روی پا باشد
بُرید، تا نَبَرد گله آبروی هدی

فرشتگان زمینی به اوج بالیدند
چو نور، بر سر شهر دمشق تابیدند
سگانِ وحشیِ ابلیس را عقب راندند
غریب و خسته برای همیشه خوابیدند

حماسه‌ی حرم، آن شب حدیث مردم شد
سلاح لشگریان، گله را چو کژدم شد
نریخت، خون حریم صبور کرب و بلا
زمین ز خون سگان، مثل رود در خم شد

شکسته شد کمر و خطِّ حِصرِ خاکِ حریم
شکفته شد گل عشق از صفای پاک حریم
نرفت مرقد بانوی عشق بر تاراج
به یاری و مدد قوم سینه چاک حریم

هنوز، چشمِ پدر، روی قاب‌ها مانده
سکوت مادر احساس، آیه را خوانده
حدیث صبر و غم است عشق زینب کبری
که هرچه غیر خدا را ز قلب او رانده

حریم، بغض گلو، آرزوی پاکانش
حریم، سمت خدا، جلوه‌گاه یزدانش
حریم، حرمت اسلام و آبروی حسین
حریم، حسرت ما تا شویم قربانش

اگر که فرصتِ تقدیمِ جان دهی بر ما
شویم راهی تو، در کویر و در سرما
درود بر همه سربازهای رفته به خاک
به حق فاطمه بر ما عنایتی فرما

مدافعان تو تا روز حشر، والایند
و در بهشت خدا همنشین مولایند
دفاع از حرمت، مظهر فداکاری
شهیدهای تو افسانه‌های دنیایند

عباس حسن‌زاده، بیستم آبان ماه سال 1394

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا