🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

 قرص نگار

(ثبت: 228052) خرداد 27, 1399 
قرص نگار

 

در عجبم که نیمه شب ماه نشسته در برم
حسرت روزگارها مانده به روی دفترم

باز من و فرار از این شهر پر از صدا و نور
کشتی زخم خورده ای خسته کنار بندرم

هر چه نگاه می کنم شهر پر از غریبه و
قهقهه ها تبر تبر ریخته بر تن ترم

این گذر دقیقه ها قصه ی سنگ و جام می
رنگ خوشی بریده تر زخم گرفته بسترم

حال مرا مپرس ای خوب ترین بهانه ها
می گذرد بهارها باز دوباره بدترم

حال منم سپیده تر در حرم ظهور تو
کو تپشی که گیرد این قرص نگاره از سرم

شور منم غزل منم حسرت تازه تر منم
آه که واژه ی تو را باز دوباره از برم

در شب فوت شعر و در ماتم بی قصیدگی
راز شبانه می دهد گلشنی از شبسترم