🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
از آستین غیب، ندیدی چگونه دست
بیرون جهید و بتگر و بت را کمر شکست؟!
ما می رویم و پند به آینده می دهیم
پرهیز کن ز بُتگر و بُت بان و بُت پرست
ای کز مسیرِ ظلم و جنایت عبور توست
هشدار، ضربه های خدایی هماره هست
نازم به آنکه شیفته ی سیم و زر نشد
مردانه بند بندِ تعلق زِ پا گسست
فرزانه یار من، که بوَد پیرِ می فروش
آخر به جامِ باده ی جان، بی خبر نشست
گفتم حدیثِ عشق بخوانم، به خنده گفت
طارق بنوش باده که خوانم به گوش مست
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (14):
آبان 13, 1401
سلام
ابتدا بت بعد می عاقبت همه امید که به خیر شود
آمد برون و بس بُت و بُتخانه ها شکست
بنده لغت بس را بعضا برای پر کردن وزن می آورم آیا درین مصرع نیز چنین است؟
بت و بتخانه ها : ظاهرا واو عطف باعث نمی شود های جمع نیز منتقل شود مثلا من مداد و دفترها خریدم یعنی یک مداد و چند دفتر خریدم درینجا نیز به نظر می رسد یک بت و چند بتخانه شکست معنا بدهد
شکستن بتخانه شاید مرسوم نیست خراب کردن بتخانه کاربرد دارد
متشکر
آبان 13, 1401
سلام عزیز جان
سیاوش عزیزم
در حال ویرایش هستم
سپاس از حضور پر مهرت
در پناه خدا 🌹🙏
آبان 13, 1401
درود بر استاد خراسانی بزرگمهر🌹🌷
غزلی زیبا،دلکش، خواندم و لذت بردم، طارق بنوش باده که خوانم به گوش مست،💐🌿🍃دستمریزاد🍃🌿
آبان 13, 1401
سلام دکتر جان
سپاس از حضور بسیار گرمت
در پناه خدا 🌿🙏🌹🌿
آبان 13, 1401
درودبرشما استادخراسانی بزرگوار
زیبا بود ودلنشین .
به امید شکستن بتها وخرابی بتخانهها
موفق وشیرین بیان باشید.
🌺🌺🌺
آبان 13, 1401
سلام و درود
سپاس از مهر نگاه و دعای خیرتان
در پناه خدا 🌿🙏🌹🌿
آبان 13, 1401
پرهیز کن ز بتگر و بت بان و بت پرست
سلام و درودتان، خدا قوت
بسیار زیبا 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
آبان 13, 1401
سلام پسر هشیارم
باز هم بابت آن نظر در پای جهارپاره تشکر می کنم
پیری و حواس پرتی
سپاس از مهر نگاه عزیز جانم
در پناه خدا شاد زی🌿🙏🌹❤️🌿
آبان 13, 1401
درودهای بیکران استاد خراسانی گرانقدر
دیشب وقتی این شعر را پای شعر بی هیاهو به ارمغان گذاشتید بی اندازه خوشحال شدم
همانطور که گفتم واقعا در این روزها تشنه خواندن و شنیدن چنین شعری بودم
بیت دوم که در آن پیام هم بدان اشاره کردم حامل و بیانگر یک تحول شناختی مثبت است که امیدوارم چراغ روشنی باشد برای نجات تمام جوامعی که در بند بتهای ساختگی خود گرفتارند
ما می رویم و پند به آینده می دهیم
پرهیز کن ز بُتگر و بُت بان و بُت پرست
هر گاه که ادبیات مدح و ثنا در این جوامع به ادبیات انتقادی تبدیل شود و مردم آن بیاموزند که هرگز نه بتگر باشند نه بتبان و نه بتپرست
آنگاه جهان بهتری را خواهند ساخت که خود به خود آزادی و آزادگی و عدالت اجتماعی در آن رشد خواهد کرد و بالنده خواهد شد و زیبندۀ نام انسان.
بی نهایت سپاس از اشتراک این اثر اندیشه ورز و اندیشه ساز که به زعم من از بهترین بیانگرها و نشانگرهای نقطه عطف تحول شناختی – تاریخی عصر ماست
با درود بیکران
🌷🌷🌷🌷👏👏👏👏
آبان 13, 1401
سلام بر “زن” ی ادیب که” زندگی” از او جان می گیرد تا “آزادی” را
به ارمغان آورد
دختر عزیزم خدا می داند تمام سروهای تشنه فریاد می زنند آزادی، آزادی، آزادی
جهل ما، ما را در بند کرد و حال این من و شما (تمام شاعران این سرزمین و جهان) باید با اسلحه ی قلم و دانش به جنگ جهل و تباهی برویم.
شاید باید این جنگ و نبرد را ابتدا از خود شروع کنیم و بعد به ابعاد بیرونی گسترش و تعمیم دهیم. .
نقد های شما همیشه مرغ شعر را پر و بال می دهد تا بهتر پرواز کند.
سپاس ار نقد موثر و حضور گرم آن عزیزجان
در پناه خدا 🌿🙏🌹🌿
آبان 13, 1401
سلام
جناب خراسانی محبت بفرمایید بسیار دقت نمایید
کلمه حق یراد بها باطل
آبان 13, 1401
سلام آزاد عزیز
سخن درستى است كه از آن هدف باطل و نادرست مى طلبند
ممنونم این تذکر را دادید
اما به این نکته هم باید توجه داشت که گاهی لازم است نصیحتی صورت پذیرد
این غزل را در 13 مهر سال 1374 سرودم و 27 سال آن را هیچ جا نخواندم و منتشر نکردم
گفتی ز خویش گوی و مرا این حکایت است
دردم به بی نهایت و رنجم به غایت است
یک سوی خانه ظلم و دگر سوی ان فریب
بر هر طرف نظر فکنی بی نهایت است
زاغ و زغن به دوش حمایت نشسته اند
مرغِ سخن سرای سرا بی حمایت است
مردم به خاک و خون و اگر مُلک شد خراب
صحبت همین که دولت شان بی کفایت است
شمشیر و شیر رفته ز رایت بفکر خام
موهِن ترین تصور هندو به رایت است
پایان راه دیده بداند که حرفِ من
فریاد واپسین شما در بدایت است
آنکو قلم شکست و حکیمان به حبس بُرد
بی شک که نیست آدم و دیو جنایت است
شعرِ طرب فزا به چه سان می توان سرود
آنجا که ظلم هادی کوی هدایت است؟
گفتی سخن به رسم کنایت مگو مگو
طارق، مرا سخن نه به رسم کنایت است
13 مهر 1374
شاید این احتیاط از طرف کسی که از انقلابیون میدان امام حسین(ع) در بیست بهمن 57 صورت گرفت خیانت به اصل نظام بود، اگر منتشر می کردم شاید در ذهن و اندیشه ی برخی مذهبیون تند رو اثر می گذاشت.
در این اواخر دیدم اگر آن شعر را نمایش ندهم به نظام و مردم خیانت کرده ام
حرف بسیار است و در اینجا که قوانین خاص خود را دارد بیش از این نمی توانم مطلب را ادامه دهم.
در پناه خدا 🌿🙏❤️🌿
آبان 13, 1401
درود بر شما
زبان اعتراض برای ما اعلام هویت است در جامعه ای که عامدانه ما را نادیده میگیرند…
پایدار باشید🌺
آبان 13, 1401
سلام
سپاس از مهر حضورتان
در پناه خدا 🌿🙏🌹🌿
آبان 13, 1401
درودها جناب استاد خراسانی ارجمند
بسیار زیبا و ستودنی سروده اید تمام بیتها عالی و دلنشین و هنرمندانه سروده اید
ما می رویم و پند به آینده می دهیم
پرهیز کن ز بُتگر و بُت بان و بُت پرست
نازم به آنکه شیفته ی سیم و زر نشد
مردانه بند بندِ تعلق زِ پا گسست
قلم زرنگارتان مانا و نویسا
پیروز و پایدار باشید
🌺💐🙏
آبان 14, 1401
سلام
البته همان غزل که ۲۷ سال پیش نوشتید را بیشتر دوست دارم که با هوای مردمم سازگارتر است . جناب سیاوش آزاد هرچند از معتقدان به اصول آنوری ست . اما چون شخصیتی مودب ، فروتن و پرتلاش دارند برایم همواره قابل احترام هستند . اما تشبیه معترضان به خوارج نهروان آن هم در حالیکه ما از عینک تشیع سیاسی به ماجرا می نگریم ، به نظرم مفرطانه است . من اینقدر ستم و ظلم در حق خودم شده ( که دینم شیعه نبوده ، لک زبان بودم ، بچه روستا بودم ، کارت بسیج نداشتم و … ) که لازم نیست اصلا به مظلومیت دیگران معترض باشم . کافی ست یک درصد از این همه سال جنایت و تبعیض و ایده آلیسمی که جانم را به لب آورد به هموطنانم تعمیم دهم ، برای رفتنم به خیابان کافی ست
دوم اینکه اگر بنده پدری معتاد ، متوهم ، بی رحم ، خسیس ، بی سواد ، بی شخصیت ، و رذل داشته باشم ، برای نجات خود ممکن است به مرد همسایه پناه ببرم که شاید او نیز دلسوز من نباشد ، اما پدرم به جای اینکه به من بگوید آن مرد دشمن من است و تو آب به آسیابش ریختی فقط یک چیز را ثابت کرده است و آن خودخواهی و عدم اصلاح پذیری خودش را
متاسفانه وضعیت ما این چنین است و اتفاقا همان واکنشی را انجام می دهیم که خود آنها زمانی انجام دادند . اگر این ناحق است پس آن نیز ناحق بود .
آبان 14, 1401
سلام و سپاس از الطافتان
زنده باشید به وسعت ابدیت
آبان 20, 1401
سلام مانا جان
سپاس از حضور زیبایت
اگر دیر جواب مهر شما را داده ام علتش سانحه ی رانندگی بود
حالم خوب است دستی شکسته که تا دو سه روز دیگر جراحی خواهد شد.
دیگران به نصیحت ما پرداختند و ما به نصیحت دگران
باز هم سپاس
در پناه خدا 🌿🙏🌹🌿
آبان 21, 1401
سلام و درود و ارادت،
جناب بابا طارق گرانقدر،
از کسالت تان خبر نداشتم.
امید که هرچه زودتر بهبودی تان حاصل شود.
پیروز و بهروز باشید در پناه دادار مهربان
❤️🙏
آبان 15, 1401
درودها بر شما استاد گرامی ادیب فرزانه و فرهیخته
بسیار زیبا، دلنشین و سرشار از احساسات لطیف سروده اید
قلمتان نویسا
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
آبان 19, 1401
سلام استاد طارق بنیانگذار سایت پاک واین محفل پاک و حامی شاعران پاک. بعداز سالها یادم افتاد یادی کنم ازپاکان ونیکان سایت شک ندارم اگر چون شماها پاک بودم میماندم وصله ای ناجور بودم شرمسارم بد عهدی کردم سربزیرم. امید عفو دارم. دروادی دل درکنار اهالی دل هوس دزدی یک دل به دلم افتادوبه سرم زد رفتیم که بدزدیم دلی که گوشی موبایلمونو دزدیدن دیار فرنگ بودوازهمه رنگ وغریب ودورماندم ازاصل و از شما یکرنگ. امشب واقعا سعادتی بود که توانستم خدمت برسم وازمکتب ومحضرتان مستفید
ومستفیض شوم. امیدوارم همچنان لایق شاگردیتونو داشته باشم. مانا باشید وهمچنان غزلسرا وما غزلخوان. درود استاد
آبان 20, 1401
سلام درویش جان
دولت عشق طارق
بیمارستانم
اگر دیر جواب دادم در پرتگاهی سقوط کردم
سخت است نوشتن
قدمت روی چشمهایم
🌿❤️❤️❤️❤️🙏🌿
آبان 19, 1401
شعر را منظور اگر آدم گری ست
شاعری هم وارث پیغمبری ست
شعرا ، از غاوون و فریب خوردگانند الا شاعرانی که به حقیقت محض ایمان دارند و مردم را با اشعار و آثار قلمی جاندارشان به هدف غائی سعادت و رستگاری رهنمون می شوند . شعری که مایه ی تذکر ست و موجب بیداری و تحرک .
رسالت ازلی و ابدی شعر و شاعری روشنگری ست . به نظر می رسد هر گونه مسامحه از جانب شاعر در این مهم ، شعر را به ورطه ی سقوط و پیروان را در حضیض ذلت فرو خواهد برد
بهمین خاطر ست که شعر امروز باید در وجود خود ، روح عزت و آزادی و بیزاری از قبضه ی ظلم و ستم و طغیان و حشم را در کالبد زمان و جهان بدمد تا بتواند به رسالت انسانی خود ایفا نماید .
درست است که :
جهان چون خط و خال و چشم و ابرو ست
که هر چیزی به جای خویش نیکوست
اما تاریخ هیچ وقت وجود و حضور قدرت های فاسق و اقوام و قبایل طاغی و ستمگر را برای بشریت و همه انسان های آزاده بر نتافته و همواره از جرثومه های فساد و طغیان ، داد و فریاد سر داده است . در واقع سایه ی ظلم و ستم ، لکه ی ننگی بر صفحه ی تاریخ عالم و آدم است که همیشه او را آزار و اذیت داده و حقوقش را پایمال کرده است .
اثر فاخر استاد طارق گرانقدر ، یکی از نمونه های بلند فریاد بر سر ظلم و طغیان ست که در جای جای این جهان بر انسان های مظلوم می رود و خونشان را به ناحق می ریزد .
از شعر پاک استاد گرامی و مطالب ارزشمند دوستان بهره مند شدم
درود شما استاد طارق ارجمند
💐🙏🙏❤️👏👏👏🌺
آبان 20, 1401
درود بر استادم
دست و قلمتان را می بوسم
سقوط در پرتگاه باعث شده است نباشم
چند روز دیگر دستم جراحی می شود.
شب بود
جاده مه آلود.
و پر پیچ و خم
ببخشید کم می نویسم
در بیمارستانم
فدای تو طارق
در پناه خدا 🌿🙏❤️❤️🌿
آبان 21, 1401
درود بر پدر بزرگوارم جناب طارق خراسانی
اتفاقا در ذهنم بود که چرا چند روزیست کم پیدایید این شد که به شعر اخیر مراجعه کردم. بسیار متاثر شدم از حادثه پیش آمده، امید که به زودی زود رخت تندرستی بپوشید. اگر قابل باشم دعاگویتان هستم.
با آرزوی بهترین ها برای شما شاعر گرامی🙏🌿🌺🌸
آبان 21, 1401
سلام و احترام محضر استاد عزیزم
بلا و گزند از جسم جان و دل آن مهربان بدور باد
برایتان تندرستی عاجل مسئلت دارم
انشالله که مشکل حادی نباشد
خیلی دلم براتون تنگ شد
خدایا استاد عزیزم را هر چه زودتر لباس سلامتی و عافیت عنایت فرما
آآآآمین
ارادتمندتانم
درود بر شما استاد جان
💐🙏🙏❤️❤️❤️🙏🙏💐
آبان 20, 1401
سلام
سلامتی کامل استاد گرانقدر را از خداوند مسئلت می کنم
زنده باشید