🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
تو مبتلا به دوستت دارمی شده ای کشنده
بر لب های کبودِ مردی مسلول
اما باور کن
تو را
با همه دوری ات
که قِدمَتِ درد است
دوست دارم!
ای سکوت لاجوردی مسموم،
تنهایی چُنان ضخیم،
میان آغوش کوهی از غربت
باور کن
چشم های من هرگز
به خمیازه کسل کننده ی روزهای هفته
اعتنا نکردند
و هر روز مصرانه
مشتاق دیدارت هستند
کاش توان گفتنت بود
و میگفتی،
چگونه است
که دلْ تو را
مثل یک مادیان می دَوَد؟
در میان خیل عاشقان هزار ساله ات
اما تو دل به قاطری لنگ سپردی
در مسیر سلاخخانه!!!
کاش باورت شود
اندوه من،
آن اندوه چند هزار سالهٔ من
هنوز قامت راست دارد
و امیدم
در گوشه ای از گورستان متروک شهر
فرو رفته است.
سعید فلاحی (زانا کوردستانی)
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (3):
کاربرانی که این شعر را خوانده اند (5):
فروردین 19, 1399
شیفتگی انسانی که مسلول شده
علاجی ندارد …
روان را باید اصلاح کرد
سلام و درود
دستمریزاد
تقدیمی : 🌸
گوشه تنهایی چو مسلولی رها
از کسانی ، آشنایان ، ای رها
یاد ایوبی کنی یک لحظه ای
ترک شهری را به خاطر زخمها
ولی اله بایبوردی
19 / 01 / 1399
🌺🌺🌷🌺🌺
پاسخ
فروردین 19, 1399
درود و ادب شاعر محترم استاد فلاحی
عالی بود
احسنت
👏👏👏👏
شادکام باشید
🌹🌷🌷🌹🌷🌹
پاسخ
فروردین 19, 1399
سلام.
زنده باشید
لذت بردم
🌹🌺
پاسخ
فروردین 20, 1399
درود ها استاد
بسیار زیبا است
سربلند باشید
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
پاسخ
بستن فرم