🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
مترسکی هستم
در جالیزاری دور و بی ثمر
همه ی کلاغ ها
با لبخند به كنارم می نشینند
گاهى خيره مىشوند
به دکمه های پیراهن پر از دلتنگی ام
و گاه می کوبند
منقار بر کلاه پوسیده ام
و من فارغ از چیستی ام!
خوشحالم به این معاشرت.
#سعید_فلاحی (زانا کوردستانی)
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (3):
کاربرانی که این شعر را خوانده اند (5):
فروردین 20, 1399
سلام
شعر شما من را یاد فیلم درخت گلابی جناب مهرجویی انداخت که در فیلم درخت محصول نداده بود و طبق آئینی سنتی سعی داشت باغبان آن را به قطع شدن بترساند که میوه دهد این درخت گویی شخصیت اصلی فیلم بود که بعد از عمری به شهود و نتیجه کار هایش نرسیده بود………..و شما خیلی خیلی شاعرانه تصویر یک مترسک که خیلی حواس خود را از دست داده و از دنیای اطراف فاصله گرفته را تصویر نموده اید و حال دیگر چیزی برایش مهم نیست حتی سئوال هایش و حتی دلخوش به کلاغی است که می داند از دست او دیگر کاری بر نمی آید و حتی به او آزار می رساند و لی او فارغ از دنیای اطراف است…………. 👏👏👏👏👏👏👏👏👏👏👏💐💐💐💐💐💐💐💐💐
پاسخ
فروردین 25, 1399
درود ممنونم
پایدار باشید
پاسخ
فروردین 20, 1399
درودتان گرامی!
در پنجمین کارگاه ادبی سایت، منتظر نظرات ارزشمندتان هستیم:
http://sherepaak.com/225005/—
پاسخ
فروردین 20, 1399
درودها تقدیم حضورتان
جناب فلاحی گرامی
تصویر سازی زیبایی بود
روزگارتان سبز🌺
پاسخ
فروردین 25, 1399
درود بانو
ممنونم
🌹در پناه خدا
پاسخ
بستن فرم