🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
تمام عمر را در حوزه ى دل امتحان دادم
درختى خشك را با نيت خرما تكان دادم
به هر دردى كه جا خوش كرد در قلبم، نتوپيدم
تبسم كردم و راه خروجش را نشان دادم
نه در بن بست، ماتِ سینه ی دیوارها ماندم
نه تقدیرِ مسيرم را به دست کاروان دادم…
نمى خواهم كه سردارِ سپاه نفرتم باشم
نشستم تا بگيرد عشق، از دستِ جهان، دادم
نفس يارى نكرد اما مقدس بود آوازم
که از اعماق چاهى رفت تا هفت آسمان، دادم
اگر درهاى دوزخ باز شد تا خانه ام باشد
ملالى نيست.دست دل “مفاتيح الجنان” دادم
جهان مابين عشق و عقل و دين تا در تقلا بود
خوش و سرمست، عقل و دين و دل را همزمان دادم
چو اسپندى كه در محراب آتشگاه مى رقصد
دلم را تا شكفتن بردم و رقصنده،
جان دادم…
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (8):
بهمن 8, 1398
درودها بانو آرامش عزیز و گرامیم
بار دیگر خواندم و لذت بردم از این سروده زیبایتان
عاشقانه دوست میدارم سروده های مصور و رشک برانگیزتان را نازنین بانو
همیشه به شعر باشید و نامتان ماندگار🌺
پاسخ
بهمن 8, 1398
نه در بن بست، ماتِ سینه ی دیوارها ماندم
نه تقدیرِ مسيرم را به دست کاروان دادم
👏👏👏👏👏👏
سلام و درود
این بیت به تنهایی خود کتابی ست مه چگونه زیستن را به خوانتده می آموزد.
غزلی بسیار زیبا وقابل تأمل است
در پناه خدا شاد زی 🌿👌👏👏👏👏👌🌿
پاسخ
بهمن 9, 1398
سلام
بسیاری از اشعار غزل ارامش را باید بارها و بارها دوره کرد
یا به به دیوار اتاق زد و برای مدتی طولانی هر روز به آن نگریست
محراب آتشگاه از این دست اشعار است
درودهای بیکران بر قلم و صاحب قلم
🌹🌹🌹🌹
🌹🌹🌹
🌹🌹
🌷
پاسخ
بهمن 9, 1398
درود و مهر
بـــه به! چقدر دلنشین بانوی نازنین
مخصوصا این بیت که بر جان و دلم حک شد؛
🌿
نمـــى خواهم كه سـردارِ سپاه نفرتم باشــم
نشستم تا بگيرد عشـق، از دستِ جهان، دادم
احسنــــت ها
👌👏👏👏👏👏👏
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌹
پاسخ
بهمن 9, 1398
عالی👏👏👏
پاسخ
بهمن 9, 1398
سلام و احترام،
از شما بزرگوار دعوت می شود تا با نقد و رأی خود،
(ادامه ی ) کارگاه سوم را رونقی بیش تر ببخشید.
سپاس
http://sherepaak.com/221513/—
پاسخ
بستن فرم