🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

 مسافر

(ثبت: 222974) اسفند 7, 1398 
مسافر

 

خیلی اذیتم می کنند.
آنها که سر از شعرهای من درنمی آورند.
باید بدانند هیچ معشوقی در شعرهای من گم نشده.
من فقط خودم را می گردم، در بی‏ وزنی قافیه‌ ها
زیر نگاه چشمان شهر.
از ابتدای فصل پرستوها.
تا انتهای آخرین ایستگاه قطاری که تنها یک مسافر دارد.
و از ردیف شعرهایش جا مانده.
در کبودی غروب استعاره‏ ی آفتاب.
و جاده‌ ای که به دنبال مسافرش،
همه قطارها را پشت سر می‏ گذارد.

 

معصومه محمدی سیف،

برگرفته از مجموعه شعر «گنجشک های ساعت 12، بی صدا لِی لِی می کنند»، 1398

 

 

 

 

کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (2):

نقدها
  1. اکبر رشنو

    اسفند 7, 1398

    درودها
    بر
    شما

    خیلی عالی بود

    این سروده سرشار سلاست و روانی
    وشکوهی در آفرینش مضمون و ازهمه مهمتر
    ردّ پر توان احساس که همه ی واژه گان را گام می زد و افزونی لطیف غمگنی به بار معنایی و عاطفی سرایش افزون می کرد وبیشتر سخن هست و نظر در این نوع از سروده که تا وقتی دگر

    با ارادت

نظرها
  1. امیر جلالی

    اسفند 7, 1398

    این اثر کاملا شخصی بود و بیانگر خصوصیات و ذهنیت نویسنده آن ، تابلویی بود از تصویر نویسنده…
    درود بر شما

    • معصومه محمدی سیف

      اسفند 7, 1398

      ممنونم از شما دوست عزیز و همراه خوب شعرهایم، ممنونم که لطف می کنید و وقت می گذارید و نگاه ارزشمندتان را در اختیارم می گذارید. شاد باشید و بردوام.
      🌺🌺🌺🌺

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا