🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
ناله می کرد اسیری پسِ دیوارِ بلند
قصه ی بی خبری خواندن تان تا کی و چند؟
ای ستم پیشه ی جبار، چه کردی؟ هیهات
دیده ای قهر خداوند و نمی گیری پند؟
بند بندِ بدنم را غم نامردی سوخت
آنچه را بر تو روا نیست به مردم مپسند
تا چنین فاجعه در خانه ی ما بر پا شد
دوستان آه برآورده و دشمن خرسند
شرق و غرب اند کنون دشمن ابنای بشر
آن دو در فتنه و آشوب، هوادار همند
فکرِ آنی که تو را دیو به شادی ببرد؟
بشنو از من که چنین فکر چرند است و پرند
پدرم گفت: الهی پسرم پیر شوی
دلخوشی نیست چه سودی ست در این عمر بلند؟
تا نخندند بر افتادگی ات مردم ِشهر
دوستی پیشه کن و عشق، به افتاده مخند
مال و احوال خوشت باد مبارک، اما
معرفت دُرِّ گرانی ست، به هرکس ندهند
قوافی آگانه انتخاب شده است.
1363 مشهد ویرایش اخیرن صورت پذیرفته
طارق خراسانی
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (14):
کاربرانی که این شعر را خوانده اند (20):