🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
بیا ،که حاکم شهر ، ظلم را ، زیادت کرد
به نانِ گوشه نشینان بسی حسادت کرد
گذشت عمرِ زمستان ، فرا رسیده بهار
چه لاله ها که ز شلاقِ ظلم عبادت کرد
خزان رسید که برگِ درخت را ،ریزد
جوان و پیر به زاری تبر شقاوت کرد
مقامِ پیرِ الهی در این جهان ، ای دل
ز دست ناله کند دادِ گُل سیادت کرد
به فصل گل چو رسیدم نه عقل ماند و نه هوش
به آبرویِ چمن ، خارِ گل ، بد عادت کرد
چو خار را ز وجودِ گلی ، برافکندم
هَزار رقص کنان شد ولی رشادت کرد
ولی اله بایبوردی
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (5):
کاربرانی که این شعر را خوانده اند (9):
مهر 26, 1398
سپاس از حضورتان🙏
پاسخ
مهر 26, 1398
سلام
سرکار خانم ایزد سرشت
ممنون از حضور سبزتان
🌈🌈🌺🌸🌺🌈🌈
پاسخ
مهر 26, 1398
زیباست و به معنا
درودها گرامی🌺
پاسخ
مهر 26, 1398
سلام
سرکار خانم طالبی
سپاس از همراهی تان
🌈🌈🌿💐🌿🌈🌈
پاسخ
مهر 26, 1398
درود ارادت
استاد ارجمند
🌿🌺🌷🌺🌺🌺🌷
پاسخ
مهر 27, 1398
سلام
استاد معصومی بزرگوار
سپاس
🌺🌺🌺🌹❤️🌹🌺🌺
پاسخ
مهر 26, 1398
درود بر قلم و اندیشه تان جناب بایبوردی عزیز👌👌🌺🌺
پاسخ
مهر 27, 1398
سلام
استاد زارعی عزیز
سپاس از همراهی تان
🌈🌈🍃💐🍃🌈🌈
پاسخ
مهر 26, 1398
درودها استاد نیک اندیش
قلمتان تا همیشه سبز
🌺🌺🌺
پاسخ
مهر 27, 1398
سلام
سرکار خانم یارعلی زاده
سپاس از حضور سبزتان
🌿🌿💐🌿🌿🍃💐🍃
پاسخ
مهر 26, 1398
… سلام استاد اشعار بیم و امید…
مرحبا…
” خواهم آمد ”
تا سایه ها را هرس کنم از بند
عدالت را آزاد…
پشت پلک های ارغوانی خواهم
ایستاد
از تار و پود رنگین کمان، سبدی
خواهم بافت پر از یاس سفید،
بر “گسلها” باغی خواهم ساخت!
و در
آن، بذر زیتون خواهم کاشت…
– دوست خواهم داشت –
* * * *
– پژواره –
پاسخ
مهر 27, 1398
سلام
استاد ارجمند جناب ترکمان عزیز
جَاءَ الْحَقُّ وَزَهَقَ الْبَاطِلُ إِنَّ الْبَاطِلَ کانَ زَهُوقاً
سپاس
تقدیمی : 🍃💐🍃
آن زمان را یاد کن ، دم آخرین
روح بندد رَخت از تن ای امین
ناکجا آباد را سیری کند
می رسد جایی درو کِشتی همین
ولی اله بایبوردی
27 / 07 / 1398
🌈🌈🍃🌿🌹🌿🍃🌈🌈
پاسخ
مهر 26, 1398
درودها جناب بایبوردی عالیقدر
زیبا قلم زدید
به امید ظهور آگاهی در کوچه سار جهل و بت پرستی
مانا باشید انشاءالله
🌹🌹🌹
پاسخ
مهر 27, 1398
سلام
استاد کاظمی گرامی
سپاس از حضور سبزتان
به امید روزی عدالت گستر جهان ظهور کند …
ممنون
🌺🌺🌷🌹❤️🌹🌷🌺🌺
پاسخ
بستن فرم