محمد- علی زرندی( محمد علییاری)
🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
از صبوري او در شگفتم
كه هر روز مي آيد
و با پرتوي از رنگ هاي جادویی اش خواب را از چشمان من مي زدايد.
از دادِ او بيدادِ روزگار محو مي شود
و با طلوعش تن پژمرده ام
طروات مي گيرد.
هر صبح با سرانگشتان افسونگرش
پلك هاي بستهی مرا مي گشايد،
و آن گاه آسماني به رنگ خدا
در چشم های من موج مي زند
و از امواج سحر انگيزش
تمام حجم من از زندگي
سرشار می شود.
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (2):
کاربرانی که این شعر را خوانده اند (6):
بستن فرم