🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

 مهمان سرزده

(ثبت: 264403) مهر 13, 1402 

 

باز غمی سرزده مهمان شده

باز دلم کلبه ی احزان شده

باز یکی زخم دگر زد مرا

باز به ریشه کس تبر زد مرا

ریشه دگر تاب تبر ندارد

تحمل زخم دگر ندارد

پیر شدم از درد ز عهد شباب

شد همه عمرم غم و رنج و عذاب

پشت مرا جور عزیزان شکست

در دل من کوه غمی خیمه بست

گرچه نبود در دل من کینه ای

یا ز کسی نفرت دیرینه ای

لیک رهایم ننمود این عذاب

هرچه نمودم نشد این دل مجاب

داد مرا کثرت غم حال زار

بس که بدی دیدم از این روزگار

رفتم و کنجی بنشستم خموش

داشت زیان چونکه مرا چشم و گوش

رفتم و در عزلت خود گم شدم

رفتم و دور از همه مردم شدم

حال خرابم بدهد خود گواه

نیست یکی بی ضرر و خیرخواه

هر چه عزیزتر ضررش بیشتر

دل شود از غصه و غم ریشتر

 

 

 

کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (1):

نظرها
  1. مهرداد مانا

    مهر 13, 1402

    منم مث خودت معتقدم
    هرچه بیشتر کسی را دوست داری ، بیشتر متضرر می شوی

    • سلیم حمادی

      مهر 14, 1402

      مهرداد مانای عزیز
      متاسفانه تواین روزگار بی وفایی وخیانت و نامردی ونارو زدن امری عادی شده طوری که آدم دیگه ازعاشق شدن و رفاقت کردن میترسه
      ،🌹🌹🌹

  2. سلیم جان عزیز
    سلام و درود
    از نگاه من هر چیزی بهایی دارد و بهای دوست داشتن و عشق ورزیدن درد است . یادش بخیر ترانه ای از ستار خواننده ی محجوب و محبوب من که می خواند :
    همه ی ما وارثیم ، وارث عذاب عشق
    سهم اون کس بیشتر ، که می شه خراب عشق
    مهرت ماندگار

    • سلیم حمادی

      مهر 14, 1402

      محمد رضاشرعی شبگرد عاشق
      الان فهمیدم چرا ناخودآگاه به دلم نشستی .ظاهراً احساس مابه هم خیلی نزدیکه چون من هم عاشق ستارم و محبوب ترین خواننده ی ایرانی من ستاره .وقتی سلیقه ی موسیقی ما اینقدر به هم نزدیکه بی دلیل نیست که نسبت بهت احساس خوبی داشتم و الان دوچندان شد .
      ممنونم برادر ،🌺🌺🌺

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا