🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
باز غمی سرزده مهمان شده
باز دلم کلبه ی احزان شده
باز یکی زخم دگر زد مرا
باز به ریشه کس تبر زد مرا
ریشه دگر تاب تبر ندارد
تحمل زخم دگر ندارد
پیر شدم از درد ز عهد شباب
شد همه عمرم غم و رنج و عذاب
پشت مرا جور عزیزان شکست
در دل من کوه غمی خیمه بست
گرچه نبود در دل من کینه ای
یا ز کسی نفرت دیرینه ای
لیک رهایم ننمود این عذاب
هرچه نمودم نشد این دل مجاب
داد مرا کثرت غم حال زار
بس که بدی دیدم از این روزگار
رفتم و کنجی بنشستم خموش
داشت زیان چونکه مرا چشم و گوش
رفتم و در عزلت خود گم شدم
رفتم و دور از همه مردم شدم
حال خرابم بدهد خود گواه
نیست یکی بی ضرر و خیرخواه
هر چه عزیزتر ضررش بیشتر
دل شود از غصه و غم ریشتر
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (1):
کاربرانی که این شعر را خوانده اند (6):
مهر 13, 1402
منم مث خودت معتقدم
هرچه بیشتر کسی را دوست داری ، بیشتر متضرر می شوی
پاسخ
مهر 14, 1402
مهرداد مانای عزیز
متاسفانه تواین روزگار بی وفایی وخیانت و نامردی ونارو زدن امری عادی شده طوری که آدم دیگه ازعاشق شدن و رفاقت کردن میترسه
،🌹🌹🌹
پاسخ
مهر 13, 1402
سلیم جان عزیز
سلام و درود
از نگاه من هر چیزی بهایی دارد و بهای دوست داشتن و عشق ورزیدن درد است . یادش بخیر ترانه ای از ستار خواننده ی محجوب و محبوب من که می خواند :
همه ی ما وارثیم ، وارث عذاب عشق
سهم اون کس بیشتر ، که می شه خراب عشق
مهرت ماندگار
پاسخ
مهر 14, 1402
محمد رضاشرعی شبگرد عاشق
الان فهمیدم چرا ناخودآگاه به دلم نشستی .ظاهراً احساس مابه هم خیلی نزدیکه چون من هم عاشق ستارم و محبوب ترین خواننده ی ایرانی من ستاره .وقتی سلیقه ی موسیقی ما اینقدر به هم نزدیکه بی دلیل نیست که نسبت بهت احساس خوبی داشتم و الان دوچندان شد .
ممنونم برادر ،🌺🌺🌺
پاسخ
بستن فرم