🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
سرشکی ریزد از رخ ، نازنینی ، نازنین دلبر
جریحه دار احساسش ببینی همچو گل پرپر
پریشان حال دیدم خار را پهلوی گلهایی
جدا از بوته گلهایی زمین افتاده بی پیکر
به امیدی ، نظر انداختش بر آسمانی هان
کسی آید به امدادش گلی را گیردش در بر
ندارد افتخاری هان خراب آباد دنیایی
جدا از هر تعلق دنیوی ، همراه با رهبر
ز وادی ها گذر جانا ، که حتّی عابر از دنیا
رها از هر سیاهی سمت نوری مهر پر انور
بشر خاکی ، چرا کاری کند آرد پشیمانی
که از چشمان بارانی تراوش دُرِّ پر گوهر
صدف واری ، ولی را گوهری بخشی ز بارانی
درون بحری طلب آن قطره باران را بهایی تر
ولی اله بایبوردی
07 / 08 / 1398
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (3):
کاربرانی که این شعر را خوانده اند (7):
آذر 12, 1398
بشر خاکی ، چرا کاری کند آرد پشیمانی
برای من همین قدر کافی و آموزنده بود که چرا ….؟
بسیار سپاس از شما…
درود بر شما
پاسخ
آذر 12, 1398
سلام
استاد جلالی ارجمند
سپاس از نگاه ارزشمندتان
در پناه حق
🌈🌈🌸🌸🌸🌈🌈
پاسخ
آذر 12, 1398
درود و ارادت
جناب بایبوردی نازنین
…
👏🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌷🌸👏
شادکام باشید
پاسخ
آذر 12, 1398
سلام
استاد معصومی گرامی
سپاس از حضورتان
ممنون
🍃🍃🌿💐🌿🍃🍃
پاسخ
آذر 12, 1398
درود ها استاد
بسیار زیبا و دلنشین سرود ه اید
سربلند باشید
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
پاسخ
آذر 13, 1398
سلام
استاد ارجمند جناب دهنوی عزیز
سپاس از همراهی تان
در پناه ایزد …
🌈🌈🌸🌸🌸🌈🌈
پاسخ
آذر 13, 1398
زیباست و تامل برانگیز
درودها جناب استاد گرامی🌺
پاسخ
آذر 13, 1398
سلام
سرکار خانم طالبی
ممنون از دیدگاه ارزشمندتان
سپاس
🌸🌸🌺🌷🌺🌸🌸
پاسخ
بستن فرم