🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
پنچر شدم
در این زمان از نیش سوزنها
از حمله های تیغ و خار و خس در این دنیا
از هجمه ی ترکش
به سرتاپای جسم و روح
از زخم رفتار عزیزان و کج اندیشان
من مستقیم بر راه راست هر لحظه می رفتم
اما دچار لرزشی گشتم دراین دنیا
با دستهای سهمگین , طوفان خاکستان
خار و خسی در چشم مجروحم فرو می کرد
دستی که بردم تا بشویم اشکهایم را
تیغی دوباره در گلویم او فرو می کرد
شب شد و تنها در کویر خشک
گُم کردم آن راه اهورائی
در باتلاق غم فرو رفتم
افتاده ام تا سر به گرداب پریشانی
من منتظر تا صبح که باز آید
دستم بگیرد , پا به پایم راه بسپارد
باران ببارد تا بشویم من
با آن طراوتها , پریشانی
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند :
کاربرانی که این شعر را خوانده اند (8):
آبان 22, 1401
درود بر شما 💐🙏🌹
پاسخ
آذر 14, 1401
ممنونم از لطفتان
پاسخ
بستن فرم