🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
صبحدم دُردانه ای میگفت…
هجرتِ خاکستر از خاک است…
چشم را ناگه گشودم من…
بوی رفتن در فضایِ خانه می پیچید…
سوز و سرما در اتاقم فصلِ سرما را عیان میکرد..
من نگاهم گرم و گیرا بود….
شاخه ای در شاخه ای درگیر و ناراحت….
با محبت شاخه ها را من جدا کردم…
آخرین برگی که بر یک شاخه ی انگور …
با هجوم باد میجنگید..
چون نگاهم سوی او می رفت…
با نگاهِ زرد و بیمارش…
روی من آهسته می خندید…
در میانِ شاخه هایِ بخشش و احسان…
حبه هایِ زرد و سرما خورده یِ انگور…
پادشاه میوه را با دل صدا میزد…
باخته ای در گوشه ای؛ بر دفترِ بیمارِ خود شعری بنا میکرد…
گاه در فِقدان شب تابی که مهتاب است…
چشم هایش بسته میشد تا ورایِ فکر…
چون قلم در دستِ آن بیگانه می لرزید…
تندبادی دفترِ او را ورق میزد…
دوره گردی هم چنین میگفت…
میفروشم دفترِ بی صاحبان را در جهانِ فقر…
من کلامِ کهنه و اشعارِ گمنامی خریدارم…
در میانِ برگهایِ پهن و رنگانگ…
کفشهایِ زرد و سرما خورده پیدا بود…
میوه ها تا فصلِ هجرت پیله را پروانه میکردند…
شبنم از شوقِ حرس بر شاخه می پیچید..
نیتِ پاکِ سحر این عشقِ تنها مانده را دایم صدا میزد…
عطرِ دیدن در تکامل، شوقِ رفتن را بنا میکرد…
جلوه ی زیبای یک مجهول؛؛؛
اشک را از گوشه یِ چشمانِ خاکستر جدا میکرد…
خاکستر…بیست و هشتم مهرماه هزار و چهارصد
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (3):
کاربرانی که این شعر را خوانده اند (7):
شهریور 16, 1401
خیلی خوب بود .
واقعا از خواندن اشعارتان لذت می برم .
پاینده باشید .
پاسخ
شهریور 16, 1401
درود بر شما…
و نظر لطف شماست..
پاسخ
شهریور 16, 1401
سلام
شبنم از شوقِ حرس بر شاخه می پیچید
زمانی اشکال گرفتم که هرس صحیح است ولی اشکال وارد نبود و همان حرس مدنظرتان بود
یاد باد آن روزگاران یاد باد
پاسخ
شهریور 16, 1401
درود ب. جناب سیاووش آزاد عزیز و فرهیخته…
مدتی در سایت قبلی تشریف نداشتید.دلتنگتون بودم.
بله منظور از حرس نگهبانی هست…وگرنه شاید هیچ شاخه ای میل به چیده شدن نداشته باشه…
از حضورتان ممنونم
پاسخ
شهریور 17, 1401
آخرین برگی که بر یک شاخه ی انگور …
با هجوم باد میجنگید..
چون نگاهم سوی او می رفت…
با نگاهِ زرد و بیمارش…
روی من آهسته می خندید
خیلی زیباست
درودتان
در پناه خدا 🌿👏👏👏👏👌🌹🌿
پاسخ
شهریور 19, 1401
درود بر شما..
ممنونم..
شاد باشید…
پاسخ
بستن فرم