🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
بیدارم میکند
خشخشِ چناری در سیاهی شب
برای استراقِ سمع نفسهایت
پس میسپارم
به آرامش سپیدمُهرگان
بالهای زخمیِ مرغان دریا را
_ به قلبِ صدفها _
وَ مبهوت میشوم
در رقصِ نامحسوسِ مژگانت
که به تهذیبِ دستهجمعیِ یوگیان
روی قایق سنگی نشستهاند
و چنانکه پارو میزنند
آبهای خروشانِ پیرامونشان را
نورباران میشود
سرود سبز و سادۀ جنگل
در میان جزر و مدّ ِ شُشها
بوسه میزند
پچپچِ دو شعلۀ سوزان
یر ماهِ پیشانی ِ تو
و ماهیِ لبهای من
وَ پر میکند
خلسۀ سکوتِ سحر
دستهایمان را
از ابرهایی که
میلِ به دویدن دارند
تا آواز کنند
سلام بلندشان را
بَر ضربانِ سرخِ خورشید
و تپشِ آبیِ آسمان.
1401.02.01
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (12):