محمد- علی زرندی( محمد علییاری)
![محمد- علی زرندی( محمد علییاری)](https://sherepaak.com/wp-content/uploads/2022/12/۲۰۲۲۰۸۰۵_۱۷۰۱۱۷-e1670640359693.jpg)
🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
نخجیر زلف تو دامی کشنده است
تیر نگاه تو تیغی بُرنده است
زنجیر عشقِ عاصی تو بی مثال هست
چشمان عاصی تو، پر از قیل و قال هست
خاکستر خیال من آتش گرفته است
آمال من میان شعله ی آتش نخفته است
رگ های طاقت من زیر بار مُرد
بغضِ گلو بماند و نفس را ز حال برد
پرهای قاصدک امشب شکسته است
از دست ساز ناموافق ات امشب چه خسته است
آن وعده ها که تو دادی کلام ماند
اما کبوتر دل من روی بام ماند
این عشق و بی قراری افتاده در دلم
عهدی بود که حق بسرشته است در گلم
آفاق، تنگ گشتهِ و عمرم به خواب شد
تا زلف یار شانه کشیدم، شب با شتاب شد
این روز و شب چو به تکرار بگذرد
بگذار بگذرد چو دل افگار بگذرد
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (1):
کاربرانی که این شعر را خوانده اند (5):
خرداد 7, 1400
🌷🌸🌷🌸🌷
پاسخ
بستن فرم